در بخش زندگینامه افراد بزرگ می توانید بیوگرافی بیل گیتس ثروتمندترین فرد جهان را نیز مطالعه کنید.
ایده های وارن بافت
در بازار بورس از تصمیمات خود با هیچکس سخن نگویید!
http://ieconomic.blog.ir , 11 آذر 1393 ساعت 8:33
زمانی که وارنبافت در سال ۱۹۵۶ شراکت خود را آغاز کرد به سرمایهگذاران گفت: «من این سرمایه را مانند پول خودم اداره میکنم و در سود و زیان آن سهیم خواهم بود، اما به شما نخواهم گفت که چه میکنم.»
داشتن اطلاعات به موقع یکی از عوامل موفقیت در بازار بورس و سهام به شمار میرود، اما همان طور که دریافت به موقع اطلاعات و اخبار موثر در بازارهای مالی بااهمیت به شمار میرود، بازگو نکردن این اخبار و عدم افشای آن نیز بسیار مهم ارزیابی میشود.
این قاعده آنقدر با اهمیت است که سرمایهگذاران موفق و شناخته شده بازارهای سهام در دنیا در برابر افشای نظرات خود، همواره جانب احتیاط را رعایت کرده و میکنند.
به عنوان مثال، در یک برنامه گزارشگر تلویزیونی از شوارتز سرمایهگذار مشهور میپرسد: «سهام مورد علاقه شما چیست؟»
او هم در پاسخ میگوید: «پاسخ این سوال شما را نمیدهم!»
راجر لونستین یکی دیگر از سرمایهگذاران مشهور نیز در این باره میگوید: «بافت همیشه میگفت، میترسد در خواب حرف بزند، چون ممکن است همسرش آن را بشنود و استراتژی سرمایهگذاریاش لو برود!»
در این خصوص در کتاب ۲۳ اصل موفقیت وارن بافت، آمده است: زمانی که بنجامین گراهام در دانشگاه کلمبیا درس میداد، از مثالهای رایج سهام شرکتهایی که زیر قیمت واقعی ارزشگذاری شده بودند، برای توضیح روش خود استفاده میکرد. پس از هر کلاس، برخی از دانشجویان او به سرعت اقدام به خرید چنین سهامی میکردند. خیلی از دانشجویان وی شهریه خود را به این شکل پرداختند.
وارن بافت از هر حیث شبیه استادش بود (حتی در نامههایش به شرکا از سبک گراهام الگوبرداری کرده بود)، به جز این یک مورد! به عنوان مثال در سال ۱۹۵۳، تدریس کلاس اصول سرمایهگذاری در اوماها را بر عهده داشت، اما برخلاف گراهام از ارائه راهنمایی به دانشجویان خودداری میکرد.
اما سرمایهگذار خبره در این خصوص چه میکند: تقریبا هیچگاه درباره کاری که در حال انجام آن است با کسی سخن نمیگوید. به اینکه دیگران در مورد تصمیمات سرمایهگذاری او چه فکری میکنند، علاقهای ندارد و خود را درگیر آن نمیکند.
در حالی که سرمایهگذار بازنده، همواره در موردسرمایهگذاریهای فعلیاش با سایرین صحبت میکند و به جای آنکه تصمیمات خود را با واقعیت بسنجد، آنها را با نظرات دیگران محک میزند.ایده های وارن بافت
اما در این باره مروری کنیم به زندگینامه وارنبافت؛ زمانی که او در سال ۱۹۵۶ شراکت خود را آغاز کرد به سرمایهگذاران گفت: «من این سرمایه را مانند پول خودم اداره میکنم و در سود و زیان آن سهیم خواهم بود، اما به شما نخواهم گفت که چه میکنم.»
در آن زمان درست مثل امروز، بافت به هیچ کس نمیگفت به چه سهامی میاندیشد؛ حتی برای جذب سرمایهگذار جدید در شرکت نیز این موضوع را آشکار نمیساخت. جان ترین در کتاب استادان سرمایه، شرح مختصری از زندگی بافت آورده است، «اولین باری که بافت را ملاقات کردم، به دنبال جایی مناسب بودم ایده های وارن بافت تا مقداری پول در آن سرمایهگذاری کنم؛ اما زمانی که فهمیدم مشخصات سرمایهگذاریها آشکار و اعلام نخواهد شد، تصمیم گرفتم سرمایهگذاری نکنم.» اقدامی که بعدها باعث پشیمانی او شد.
وقتی بافت به سرمایهگذاران میگفت که در مورد کاری که میکند چیزی نخواهد گفت، در این باره جدی بود. یک بار یکی از شرکا وارد دفتر کار وی شد و اصرار داشت تا بداند پول در کجا سرمایهگذاری شده است. بافت در آن هنگام در حال ملاقات با بانکداری به نام بیل براون بود (که بعدها رییس بانک بوستون شد) به پس منشی خود گفت به او بگوید که سرش شلوغ است.
منشی خیلی زود برگشت و گفت که آن مرد بر دیدار با او پافشاری میکند. بافت لحظهای ناپدید شد و سپس به منشی گفت: «سهم او را بدهید و از شراکت خارجش کنید.» و هنگامی که نزد براون برگشت به او گفت «آنها قوانین مرا میدانند. من سالی یک بار به آنها گزارش میدهم.»
امروزه، هنگامی که صدها هزار سرمایهگذار در سرتاسر جهان، هر حرکت بافت را پیشبینی میکنند، برای بافت بسیار مهم است که دهان خود را بسته نگه داشته و چیزی نگوید. اما روش او زمانی که تنها ۱۰۰ هزار دلار داشت و کسی او را نمیشناخت نیز همین بود.
بافت تا پیش از ملاقات با چارلی مانگر، با هیچ کس در مورد سرمایهگذاریهایش صحبت نمیکرد، مگر پس از فروش آنها و اغلب حتی پس از آن نیز با کسی صحبت نمیکرد؛ به ویژه در مواردی که میخواست آنها را در آینده مجددا خریداری کند.
اصلا چرا باید با کسی حرف میزد؟ او میدانست که چه میکند. او نیازی نداشت که به واسطه تایید دیگران، به نظرات خود اعتبار بخشد. چنانکه در گردهمایی سالانه سهامداران برکشایرهاثوی در سال ۱۹۹۱ گفت: «چون دیگران با شما موافقند، نمیتوان گفت که حق با شما است یا اشتباه میکنید. شما درست میگویید، چون اطلاعاتتان درست هستند و استدلال شما درست است.
این تنها چیزی است که باعث صحت عملکرد شما میشود.»یکی دیگر از دلایلی که بافت افکار خود را به کسی نمیگوید این است که «ایدههای خوب سرمایهگذاری، نادر، ارزشمند و محکوم به تصاحب هستند، همانگونه که محصولات خوب یا ایدههای تملک اینگونهاند.» ایدههای سرمایهگذاری در واقع سهام وی در دنیای معامله هستند. او آنها را لو نمیدهد، همانطور که بیل گیتس، کد ویندوز خود را به رایگان در دسترس قرار نمیدهد و یا تویوتا طراحی موتور خود برای تولید سال آینده را در برابر فورد و جنرال موتورز بروز نمیدهد. چیزی بیش از اعتماد به نفس در پس رفتار او وجود دارد؛ ایدههای بافت مخلوقات او و اموال او هستند و تا حدودی مقدساند.
ساکت بمانید و خرید و فروش کنید
شوارتز نیز مانند بافت ایدههای سرمایهگذاری خود را برای خودش نگه میدارد. در ژوئن ۱۹۸۱ هنگامی که عکس وی بر روی جلد مجله سرمایهگذار شرکتی چاپ شد، از او به عنوان «مردی مرموز و دوستدار تنهایی، که هیچگاه حرکت بعدی خود را رو نمیکند و حتی مشاوران نزدیک خود را در فاصلهای معقول نسبت به خود نگه میدارد،» یاد شد. گری گلدستین که سابقه مدیریت صندوق کوانتوم و حتی امور مالی شخصی شوارتز را از سال ۱۹۸۵ داشته است میگوید: «جورجی هرگز آنقدر به من نزدیک نبوده که بدانم تفکرات درونی او چیست.»
استنلی دراکن میلر میگوید: «گرچه من در جریان فعالیتهای او هستم اما جالب اینجاست که نکات بسیار کمی در مورد او میدانم. او قطعا شخصی است بلندپرواز و البته در عین حال بسیار خجالتی است.»
پرسنل شوارتز به شدت از صحبت با رسانهها منع شده بودند. به همین دلیل به «صندوق مرموز شوارتز» معروف شده بودند. جیمز مارکز مدیر سابق صندوق کوانتوم میگوید: «آخرین باری که عقیده خود را علنا مطرح کردم، روزی بود که میخواستم کارم را برای جورجی شوارتز آغاز کنم.
شوارتز نمیخواست کسی از آنچه آنها میخواستند انجام دهند خبردار شود. او میگوید: «شما با یک بازار پرحاشیه سر و کار دارید، پس باید بینام و نشان باشید.» و او همواره تلاش زیادی میکرد تا رد پایی از خود به جا نگذارد. شوارتز فعالیتهای خود را به حدی مخفی نگاه میدارد که برای سایرین دشوار است بفهمند که چه سهامی میخرد، چه در تملک دارد و درصدد کاهش تعداد چه سهامی است.
اما وی چگونه میتواند سرمایهگذاریهای میلیارد دلاری انجام دهد، اما کسی از آنها باخبر نشود؟ سرنخی از این مساله موجود است و آن یکی از معاملهگرانهای اوراق بهادار در لندن میباشد که شرکت او، کارگزار صندوق کوانتوم بوده است. معامله گر سابق در این باره میگفت: «تلفن مخصوصی بر روی میز مدیر عامل بود، وقتی آن تلفن زنگ میخورد، او میفهمید که شوارتز پشت خط است. هیچ کس به جز رییس با جورجی صحبت نمیکرد.
زمانی که دستورات برای اجرا به من میرسید، من به جای معامله صد دسته سهام یا چیزی در این حدود که متداول بود، ۱۰۰۰ یا ۱۰۰۰۰ دسته معامله میکردم و باید آنها را در بازار به گونهای وارد میکردم که اثری بر جا نماند.»شوارتز نیز برای این کار دلایلی مشابه بافت داشت: «اگر دیگران بدانند که او ایده های وارن بافت چه میکند به بازار هجوم خواهند آورد و قیمت از دست شوارتز خارج خواهد شد.» سایر معاملهگران ناتوان از درک اینکه او چه میکند، رد پای او را در بازار دنبال خواهند کرد، همانطور که در اکتبر ۱۹۹۵ این اتفاق افتاد و این حدس که شوارتز میخواهد فرانک فرانسه را به صورت استقراضی بفروشد، کمک کرد تا ارزش این ارز در برابر مارک آلمان به شدت کاهش یابد.
اگر یک سرمایهگذار بازار بورس مانند بافت، مقاصد خود را اعلام نماید، بدترین اتفاقی که میتواند رخ دهد این است که سایر سرمایهگذاران یکباره به بازار هجوم میآورند و قیمت به طور ناگهانی افزایش مییابد. برای تاجری چون شوارتز، که غالبا زیاد به فروش استقراضی سهام اقدام میکند، کاهش قیمت میتواند به مراتب بدتر باشد.
در سال ۱۹۷۸، شوارتز سهام یک شرکت خدماتی به نام ریزورتس را به صورت استقراضی فروخت. سرمایهگذار دیگری به نام رابرت ویلسون نیز این کار را انجام داد. اما او انجام این کار را به همه اعلام کرده و خود نیز به سفر دور دنیا رفت. در حالی که ویلسون از اقیانوس با کشتی عبور میکرد، مردم به آن سهام هجوم آورده بودند و همین باعث شده بود قیمت هر سهم از ۱۵ دلار به ۱۲۰ دلار افزایش یابد. کارگزارانی که در جریان فروش استقراضی این سهام از سوی ویلسون بودند، به مشتریان خود گفتند، هنگامی که قیمت بازار به اندازه کافی بالا رود ویلسون مجبور میشود تا سهام پیش فروش کرده خود را با عمل معکوس خرید خنثی نماید، زیرا منابع او محدود است.
نهایتا کارگزاران ویلسون او را پیدا کرده و به او گفتند که یا باید پول بیشتری سرمایهگذاری کند و یا خارج شود. او دستور داد: «بخشی از سهام ریزورتس را خریداری کنید.» و با این کار خود را به شدت در تنگنا قرار داد.ارزش سهام ریزورتس به هر حال بالا میرفت، اما ویلسون با صحبت در مورد فروش استقراضی سهام خود بازار را دعوت کرد تا به او فشار آورد که بازار نیز همین کار را کرد. و شوارتز… او همچون همیشه فعالیتهای خود را پوشیده نگه داشته بود، بنابراین کسی متوجه نشد که او نیز سهام خود را پیش فروش کرده است.
هنگامی که دید چه اتفاقی در حال رخ دادن است، بیسر و صدا سهام پیش فروش شده خود را با عمل خرید تسویه نمود و سپس با توجه به افزایش قیمت سهام شرکت اقدام به خرید همان نمود تا از حماقت ویلسون سود ببرد. همانگونه که مثال بلاتکلیفی ویلسون به خوبی نشان میدهد، در این مورد کاملا حق با شوارتز است که میگوید: «کسانی که خرید و فروش میکنند بهتر است ساکت بمانند و فقط خرید و فروش کنند.»
اما شوارتز به اندازه بافت بیسر و صدا نیست. مخصوصا از زمانی که به عنوان «کسی که بانک انگلستان را ورشکسته کرد» مشهور شد و دیدگاه سرمایهگذاریش بیتردید مورد ارزیابی سایرین قرار گرفت. او زمانی که تا حدودی ناشناخته بود و از مطبوعات مثل طاعون دوری میگزید، به طور مستمر با سایر معاملهگران و سرمایهگذاران صحبت میکرد. گاهی اوقات این صحبتها برای آزمودن ایدههایش بود. البته اغلب اوقات این صحبتها به این دلیل انجام میشد که وی میخواست با دانستن افکار و اقدامات سایرین درک خود را از بازار ارتقا بخشد؛ این موضوع به آن معنا نیست که دانستن افکار شوارتز همواره موثر است.
روزی شوارتز، یک بعد از ظهر کامل را با معاملهگری به نام ژان مانوئل روژان در باره بازار سهام صحبت کرد. روژان در این مورد میگوید: «شوارتز با شور و حرارت خاصی به سقوط قیمتها معتقد بود، و یک نظریه مفصل در توضیح چرایی این موضوع داشت که به مرور ثابت شد کلا اشتباه است چرا که بازار رونق گرفت.»
دو سال بعد روژان شوارتز را در یک مسابقه تنیس دید و از او پرسید: «گفتگویمان را به خاطر میآوری؟» و شوارتز جواب داد: «خیلی خوب به خاطر دارم، نظرم را تغییر دادم و به پول هنگفتی دست پیدا کردم.»
آیا کار درست را انجام دادم؟
اغلب سرمایهگذاران مدام برای راهنمایی گرفتن و تایید سرمایهگذاریهای خود در حال پرس و جو هستند.سالها پیش یک ناشر بولتن خبری، سرویس مشاوره تلفنی برای مشترکان خود راه اندازی کرد. یکی از کارمندان او به من گفت که بیش از نیمی از تماسها، افرادی هستند که میپرسند: «من به تازگی این سهام را خریدهام» یا «به تازگی در املاک و مستغلات سرمایهگذاری کردهام.» همه بدون در نظر گرفتن کاری ایده های وارن بافت که کردهاند، این سوال را میپرسیدند: «آیا من کار درستی کردهام؟»سایر تماس گیرندگان کسانی بودند که میخواستند کسی به آنها بگوید چه اقدامی انجام دهند و یا به دنبال تاییدیه برای آن کاری بودند که قصد انجامش را داشتند.
نیازی به گفتن نیست که هیچ کس با اعتماد به نفس بافت و شوارتز تماسی با این مرکز نگرفته است. سرمایهگذار خبره مستقل فکر میکند. او به کسی نیاز ندارد تا کیفیت ایدههای سرمایهگذاریش را تایید کند و دقیقا به همین دلیل است که تصمیمات سرمایه گذارش را هم برای کسی بازگو نمیکند.
51 راز موفقیت از زبان وارن بافت
وارن بافت یکی ایده های وارن بافت از برترین و سر شناس ترین تاجران و سرمایه گذاران آمریکایی است که هم اکنون صاحب، مدیر اجرایی و سرمایه گذار اصلی برکشایر هاتاوی است. او همچنین در دنیای فعالیت های بشر دوستانه و خیر خواهانه هم فردی فعال است و سال هاست که به عنوان یکی از موفق ترین و ثروتمند ترین افراد جهان به حساب میآید. در ادامه مطلب ” 51 راز موفقیت از زبان وارن بافت “ با ما همراه باشید.
51 راز موفقیت از زبان وارن بافت
وارن بافت شخصی است که از سنین پایین وارد بازار شد و در سن 11 سالگی توانست اولین سرمایه گذاری خود را انجام دهد. او در آن زمان با پولی که جمع نموده بود، سهام شرکت پدرش را خریداری نمود. او زمانی که 15 ساله شد، روزنامه پخش میکرد و ماهی 175 دلار درآمد داشت. چندی بعد از دانشگاه وام گرفت و در یک زمین کشاورزی 14 هکتاری در دانشگاه شروع به کاشت و برداشت نمود. او بوسیله ی پولی که بدست آورد یک سال بعد همان زمین را خریداری نمود.
نبوغ مالی وارن بافت
بافت به واسطهی هوش و نبوغ مالیاش تا زمانی که به 20 سالگی برسد توانست 90 هزار دلار پس انداز داشته باشد. یکی از اتفاقات جالی زندگی وارن بافت این موضوع است که او در سن 20 سالگی برای دانشگاه هاروارد درخواستی ارسال نمود تا بتواند در آن دانشگاه تحصیل کند، اما متاسفانه مسئولین این دانشگاه درخواست وی را رد نموده و او را فاقد صلاحیت لازم برای تحصیل در این دانشگاه دانستند.
وارن بافت موفق شد در سال 2003 میلادی به عنوان ثروتمند ترین فرد جهان معرفی گردد. او همچنین در سال 2015 هم عنوان سومین فرد ثروتمند جهان را تصاحب نمود. در ادامه به 51 درس مهم زندگی شخصی و کاری که برای موفقیت لازم است و وارن بافت به آن اعتقاد دارد میپردازیم:
51 قانون وارن بافت برای ثروتمند شدن :
1- قانون اول: سعی کنید هرگز پول از دست ندهید، قانون دوم: سعی کنید قانون شماره یک را فراموش نکنید.
2- در دنیای کسب و کار آینه دید عقب اتومبیل از شیشه ی جلوی شما واضح تر است.
3- اگر کسی امروز میتواند در سایه بنشیند، به این دلیل است که کسی روزی آن درخت را کاشته است.
4- هزینه چیزی است که شما آن را پرداخت میکنید، اما ارزش چیزی است که شما با پرداخت هزینه بدست میآورید.
5- امروز افرادی که پول نقد را در خانه نگه داشته اند، احساس راحتی میکنند اما در واقع آنها اشتباه ترین کار ممکن را انجام میدهند، زیرا در دراز مدت راهی که انتخاب کرده اند هیچ ارزشی ندارد و فقط در واقع دارایی آن را به بدترین شکل مستهلک میکند.
6- این که پیش بینی کنید باران میبارد هنر نیست، شما باید به فکر ساختن سرپناه باشید.
7- اگر هر اتفاق در گذشته تبدیل به یک کتاب میشد، ثروتمندان همه بزرگ ترین کتابخانههای دنیا را داشتند.
8- شما باید در صورت رسیدن به فرصت سریعا وارد عمل شوید. من در برهه ای از زمان زندگی بسیار سختی داشتم، در حالی که ایدههای بسیاری داشتم که آنها را عملی نکردم. هم اکنون که به این جایگاه رسیده ام، اگر ایده ای داشته باشم سریعا آن را عملی میکنم و اصلا زمان را تلف نمیکنم.
9- وقتی به زندگی اکثر آمریکاییها نگاه میکنم میبینم اکثر مردم آمریکا بسیار ترسناک زندگی میکنند، زیرا کسی تمایل به سرمایه گذاری ندارد و این موضوع خودش ترسی مضاعف ایجاد میکند. آمریکاییها باید بدانند که زمان ریسک کردن همین الان است و اگر ریسک نکنند اتفاقی نمیافتد.
10- همیشه حواستان به افرادی که فرمولهای عجیب و غریب ارائه میکنند، باشد.
سرمایه گذاری انفرادی ممنوع
11- حرکت انفرادی در سرمایه گذاری مانند یک اسلحه خطرناک است که صدمات جبران ناپذیر ایده های وارن بافت به جای میگذارد.
12- نوسانات بازار مانند یک دوست برای شما هستند، آنها را دشمن نپندارید. از نوسانات به عنوان یک فرصت استفاده نموده و از آن منفعت ببرید.
13- کسی که امروز سرمایه گذاری میکند، فرصت را دیروز از دست داده است.
14- زمانی که شما به سن من برسید، معیار اندازه گیری موفقیت شما در زندگی، عشق و علاقه ای است که مردم و اطرافیان به شما دارند.
15- ما اگر میخواهیم از رکود خارج شویم، باید ظرفیت سرمایه گذاری آمریکا را احیا کنیم.
16- ارزش دقیقا آن چیزی است که شما بدست میآورید.
17- زمانی که شما به دنبال مدیریت یک کسب و کار در شرایط بد اقتصادی هستید، تنها چیزی که دست نخورده باقی میماند شهرت کسب و کار است.
18- کشورهایی که در رکود اقتصادی هستند باید بدانند که رکود اقتصادی باقی خواهند ماند اما پشت سر گذاشته خواهد شد.
19- فقط چیزی را بخرید که شما را خوشحال میکند، حتی اگر بگویند از همین الان به بعد، بازار کلا تعطیل است.
20- از نظر من انسان یک ویژگی بد دارد و آن هم این است که دوست دارد همه چیزهای آسان را سخت کند.
21- فقط زمانی که جزر شده و پس از آن مد به وجود می آید، می توان دید که چه کسی عریان شنا می کرده است.
22- اگر زمانی که ثروتمند نیستی احمق باشی، زمانی که ثروتمند شوی باز هم کارهای احمقانه می کنی.
23- یک نظر سنجی عمومی هیچ وقت نمیتواند جایگزین خوبی برای فکر کردن و تصمیم گرفتن شما باشد.
24- اگر به سن من رسیدید و هیچ کس دل نگران شما نبود، اهمیتی ندارد که چقدر پول در حساب بانکی تان دارید، باید بدانید که زندگی تان فاجه است.
25- ما زمانی که میبینیم دیگران حریص هستند، میترسیم و زمانی حریص میشویم که دیگران از این موضوع میترسند.
26- از نظر من بهتر است با کسانی رفت و آمد کنید که از شما بهتر هستند، تا شما به سوی آن ها سوق پیدا کنید و خود را بهتر کنید.
27- مهم رفتار مردم است که بستگی بسیاری به منافع آنها دارد، با در نظر داشتن این مورد میتوان رضایت مشتری را تامین نمود.
28- هنگامی که از ترکیب نفوذ و جهل استفاده میکنیم، نتایج جالبی حاصل میشود.
29- بعضی از مدارس کسب و کار کارها را بسیار پیچیده میکنند، از من شما نصیحت مدرسه کسب و کاری را انتحاب کنید که کارها را به صورت ساده تر به شما اموزش میدهند. از نظر من این مسائل انقدرها هم پیچیده و سخت نیست.
30- روند انجام کار بسیار جالب تر از نتیجه ای است که در انتها به دست میآید.
31- من همیشه میدانستم که قرار است ثروتمند شوم و حتی یک ثانیه هم به این حقیقت شک نداشتم.
32- بهترین کاری که تا به امروز از نظر خودم انجام داده ام، انتخاب قهرمانان واقعی است.
33- باید همیشه مواردی را که مورد علاقه مان است در اولویت قرار دهیم.
34- ما همیشه در جهانی زندگی میکنیم که کاملا نامعلوم است. آنچه معلوم است این است که دنیا همیشه در حال پیشرفت است.
35- از نظر من دنیای سرمایه گذاری مانند دنیای عاشقانه ی رابطه هاست. کسی که عاشق است ثانیه به ثانیه درگیر عشق خود است و به محبوبش سر میزند.
36- نام تجاری شما مهم است زیرا مورد خاصی را ارائه میکند. باهوش باشید و نام مناسب انتخاب کنید زیرا کسی جلوی شما را برای انتخاب نام تجاری نگرفته است.
37- از نظر من بهتر است یک شرکت عالی را با قیمت معقول بخرید، دقت کنید که پول خود را برای شرکتی ندهید که ارزشش از پولی که میدهید پایین تر باشد.
38- شما فقط قادر هستید در زندگی خود چند کار درست و حسابی انجام دهید. شما زمان زیادی برای انجام اشتباهات بسیار ندارید.
39- اگر یک کسب و کار موفق شود، احتمال این که یک روز هم سهامش سقوط کند بسیار زیاد است.
40- اگر در یک قایق سوراخ گرفتار شدید، بهترین کار این است که قایق خود را عوض کنید تا اینکه زمان خود را صرف ترمیم آن نمائید.
41- زنجیر عادت بسیار سبک است، آنقدر سبک که اصلا متوجه وزن آن نمیشوید، اما این زنجیر در مرور زمان آن قدر سنگین میشود که دیگر قادر به گسستن آن نخواهید بود.
42- شاید 20 سال طول بکشد که شما بتوانید شهرت بدست آورید و آن زمان باید به حدی رسیده باشید که اشتباه نکرده و جلوی اشتباهات را بگیرید.
43- اگر یک موسسه مالی هستید توانایی خاصی ندارید زیرا بسیاری می توانند شما را با پیگرد قانونی تهدید کنند و این اصلا خوب نیست.
44- من به دنبال پریدن از موانع بزرگ نیستم و موانعی را انتخاب می کنم که بتوانم آن را پشت سر بگذارم.
45- ثروتمندان زیادی را میشناسم که به شما با اطمینان میگویند، پولتان را به ما بدهید و ما آن را در مدت کوتاهی دو برابر میکنیم. اگر از من بپرسید به شما میگویم قواعد بازی عوض شده و دیگر این گونه نیست.
46- از نظر من سرمایه خود را در شرکتی که واقعا دوست دارید سرمایه گذاری نمائید.
47- تنها راه بدست آوردن عشق این است که به دیگران عشق بورزید. اگر فکر کنید خوب من که پول دارم، دسته چک را بر میدارم و یک میلیون دلار عشق میخرم، چنین چیزی امکان پذیر نیست.
48- اجاره دهید احمق ها آنچه احمقها مینویسند را بخوانند. شما جز آن دسته خواننده نباشید و هر چیزی را نخوانید.
49- تنوع خیلی گسترده زمانی اعمال میشود که سرمایه گذاران ندانند چه کاری انجام میدهند.
راه های رسیدن به خودشناسی از زبان وارن بافت
در این مقاله میخواهیم در خصوص راه های رسیدن به خودشناسی صحبت کنیم، ابتدا به بررسی خودشناسی در خصوص زندگی وارن بافت که یکی از موفق ترین سرمایه گذاران قرن بیستم است، می پردازیم و در همین حال جنبه های مختلف رسیدن به خودشناسی را به صورت کاملتر شرح می دهیم.
راه های خودشناسی و وارن بافت
وارن بافت اگر 5 هزار سال قبل به دنیا آمده بود احتمالا فرد موفقی نمی شد چون خود او در مورد این قضیه میگوید «من نمی توانم سریع بدوم و از درخت بالا بروم. منظورم این است که نمی توانستم به آن حیوانی که من را تعقیب می کند بگویم «صبر کن تا ببینی چطور من حساب کتاب مالی می کنم!». بنابراین من این جا هستم. من در زمان فعلی متولد شدم. من بسیار، بسیار خوش شانسم.»
زمانی که وارن بافت می گوید «خوش شانس» منظورش داشتن مادری است با قدرت ریاضی خوب و بسیار جاه طلب؛ پدری که یک دلال سهام و عاشق مردم بوده است و صداقت برای او ارزش داشته است.
مهم تر از همه، منظور او یک رهبر بالذات بودن با علاقه به پول و متولد شده در بزرگترین جامعه کاپیتالیست دنیا پس از یک بحران بزرگ است.
گام اول خودشناسی : «مانند وارن بافت نقطه قوت خود را بیابید»
به دنیا آمدن برای تبدیل شدن به پولدارترین فرد روی زمین.
شرایط بافت بسیار عالی بوده است ولی اگر خوب دقت کنید تمامی افراد موفق برای اندیشیدن پول می گیرند. آن ها تصمیم های خود را به کمک اهرم هایی مانند کار بدنی، سرمایه و فناوری تقویت می کنند و هر چه جامعه بیشتر برای عواقب تصمیم های آن ها ارزش قائل شود، اهرم های بیشتری در اختیار این متفکران قرار می گیرد.
در مورد بافت باید بگوییم مردم از صمیم دل پول خود را برای سرمایه گذاری در اختیار او می گذارند.
این قضیه باید جالب باشد چون او هنوز در 88 سالگی کار می کند. هنوز فکر می کند. 80 درصد از روز کاری او یعنی 5 تا 6 ساعت صرف خواندن روزنامه ها، گزارش های مالی و سپس اندیشیدن در مورد جهان کسب و کار و فرصت های درون آن می شود.
اما این نوع تفکر نیست که باعث شده است او به این جا برسد.
یکی از محبوب ترین ایده های بافت دایره شایستگی است:
«من درون این دایره می مانم و در مورد چیزهایی که بیرون آن هستند نگران نیستم. تعریف بازی تان، جایگاهی که در آن جا موقعیت برتری و حاشیه امنیت دارید، بی نهایت مهم است.»
زمانی که بحث سهام به میان می آید، معنای این حرف تنها سرمایه گذاری در صنایعی است که او درک می کند، کسب و کارهایی که می تواند ارزیابی کند و مردمی که می تواند به درستی قضاوت کند.
با نگاه به سابقه فوق العاده درخشان او، مشخص است بافت در تعریف این دایره شایستگی عالی عمل کرده است. چطور این کار را انجام داده است؟ چرا او توانسته است موفق به انجام این کار شود؟
خب، از یک چیز مطمئن هستیم که تمام عمر خود روی آن کار کرده است.
گام دوم خودشناسی :«مانند وارن بافت استعداد خود را کشف کنید»
وارن زمانی که کمتر از هفت سال سن داشت شروع به خواندن ریاضی کرد.
«من اعداد را دوست دارم. کار با اعداد را پیش از زمانی که حتی به یاد بیاورم شروع کردم. با اعداد سرگرم بودن حس خوبی داشت. همیشه به طریقی با اعداد بازی می کردم و سرگرم کننده بود با چند نفر دور یکدیگر جمع شویم و شرط ببندیم کدام تیله زودتر به انتها می رسد.»
ریاضی یک موضوع خوشایند برای شروع کسب اطلاعات در مورد خودتان است چون به شکل قابل توجهی فرضیه های شما را در دو دسته اشتباه و درست قرار می دهد. شما با ورودی های درست می توانید به حدس های معقولی دست پیدا کنید که چه کسی در مسابقه تیله بازی برنده خواهد شد.
درست به همین شکل می توانید سود مرکب خود را حساب کنید.
بازخورد اطرافیان در مورد رفتار و تصمیم های شما اولین سطحی است که می توانید با آن به خودشناسی دست یابید. این لایه همان دایره شایستگی تان است، یعنی درک زمینه بزرگتری که در آن زندگی می کنید، جا به جا می شوید و عمل می کنید، محلی که محدودیت های تان در آن قرار می گیرند و این که انتخاب های خاص چه واکنش هایی در پی خواهند داشت.
جنبه خوب توسعه خودشناسی از طریق آزمایش و خطا این است که درس هایی که می گیرید فوری و داده ها تضمین شده هستند. محیط شما و افرادی که اطرافتان هستند به صورت اجتناب ناپذیری به شما بازخورد لازم را می دهند. متاسفانه، معنای این حرف همچنین این است که امکان فرار از بخش «اشتباه» وجود ندارد. زمانی که اشتباه الزامی است، یادگیری درد دارد. همچنین برای پذیرش آن باید یک ذهن باز داشت و متاسفانه ما زیاد در این زمینه خوب عمل نمی کنیم.
اما اگر از این شرایط درس بگیرید، مزایای عالی دارد. ناگهان، هر مشکل به یک نقطه داده ارزشمند تبدیل می شود. یک آجر در دیوار که مرز دایره شما است.
برای وارن، یک کسب و کار سودآور همچنان می تواند یک کسب و کار بسیار بد و یک مدیر جوان ولی با وجود این با تجربه باشد و صبحانه عجیب او هنوز باعث شادی اش می شود و با آن که در چند سرمایه گذاری ناموفق بوده است ولی از آن ها نیز درس گرفته است.
توسعه خودشناسی :«مانند وارن بافت مرزهای خود را بشناسید و آماده باشید تا آن ها را در هر زمان و مکان جا به جا کنید»
امروزه، وارن بافت به واسطه سرمایه گذاری در تیم ها و شرکت های با صداقت بالا شناخته شده است. اما این چیزی نیست که او از مربی و استاد خود یاد گرفته است:
«بن گراهام به من یاد داد بر پایه کمیت چیزهای مختلف بخرم. بنابراین در اطراف (بازار سهام) به دنبال چیزی می گشتم که اسم آن را «ته سیگار» سهام می گذارم. شیوه ته سیگار برای خرید سهام این است که به خیابان می روید و به دنبال ته سیگارها می گردید و سپس این سیگار آشغال با ظاهر زشت و خیس را پیدا می کنید.
یک پک دیگر جا دارد. اما شما آن را بر می دارید و یک پک تان را می کشید. آن را دور می اندازید. ولی آن ته سیگار آزاد است و سپس به دنبال یک سیگار خیس با یک پک دیگر می گردید. این کاری بود که من سال ها انجام می دادم. ولی اشتباه است.»
اوج استفاده از این روش خرید سهام برکشایر هاتاوی در سال 1965 بود، شرکتی که بافت هنوز امروزه آن را اداره می کند. او سهام را با امید به یک پیشنهاد بهتر خرید ولی ارزش سهام به هدف 0.125 دلار نرسید، او با عصبانیت اکثریت سهام را خرید و تیم مدیریت را استخراج کرد.
بافت سپس شیوه خود را تغییر داد:
«امروزه من ترجیح می دهم یک کسب و کار شگفت انگیز را با یک قیمت منصفانه بخرم تا یک کسب و کار منصف را با یک قیمت شگفت انگیز.»
چنین تغییری در سطح دوم خودشناسی رخ می دهد یعنی: باورها و رفتار شما. برای توسعه خودشناسی باید بدانید که این سطح در مورد آگاهی از این است چه ویژگی ها و الگوهایی شخصیت تان را تعریف می کنند و چطور می توانید براساس آن رفتار و تصمیم های خود را ترسیم کنید. بازخورد بیرون ممکن است از این تغییرات حمایت کند ولی سرآغاز آن ها نخواهد بود.
به عقیده من بهترین راه برای ایجاد این تغییرات بررسی شخصیت تان به مرور زمان است. حتی اگر این تصاویر فوری شخصیت را روزانه، هفتگی، ماهیانه، هر سه ماه یک مرتبه یا سالیانه بگیرید، اما تصمیم گیرنده خود شما هستید.
اما نوشتن خاطرات کمک می کند. بافت این کار را با نامه های سالیانه خود به سهام داران انجام می دهد. هر سال او مهر تایید به تصمیم هایش می زند. او باید استدلال های خود را پیگیری کند، تفکراتی که به همراه آن شکل گرفته است و مطمئن شود که این تفکر براساس ارزش هایی است که او در زندگی روزانه خود با آن ها احساس راحتی می کند. اگر ارزش تغییر کند، همه چیزهای دیگر تغییر خواهد کرد.
گام چهارم خودشناسی :«مانند وارن بافت مشاهد افکار، احساسات و خود واقعی خودتان را به تماشا بنشینید»
بافت زمانی که نوجوان بود از خانه فرار کرد. پس از فقط چند کیلومتر، پلیس او و دو نفر از دوستانش را به پیش خانواده هایشان برگرداند.
«پدر من هرگز به خاطر این کار روزگارم را سیاه نکرد ولی در نهایت گفت «می دونی، بهتر از این کارها می تونی انجام بدی» و با گفتن این حرف منظورم این است که احساس کردم به نوعی او را کاملا مایوس کرده ام.»
گاهی اوقات تنها یک حادثه زندگی ما را تا ابد تغییر می دهد. پدر وارن بزرگترین قهرمانش بود، شنیدن ناامیدی در صدای او باید فوق العاده برای وارن جوان دردناک بوده باشد. اما او به جای نادیده گرفتن این احساسات، به آن ها گوش کرد. تغییری که او در آن زمان شروع کرد روی او در نحوه ساختن شرکتش تاثیر گذاشت:
«ما زمان استخدام افراد به دنبال سه ویژگی هستیم. به دنبال هوش، ابتکار و صداقت هستیم و اگر آن ها ویژگی آخر را نداشته باشند، دو ویژگی اول شما را خواهد کشت. بنابراین با آن که صداقت ویژگی سوم است ولی همه چیز در مورد کیفیت انتخاب شما را نشان می دهد.»
چنین انتخاب هایی در درونی ترین سطح خودشناسی رخ می دهد یعنی: مشاهده افکار و احساسات در زمان آنی. این لایه قدرتمندترین است چون در زنجیره عناصری که نحوه پیش رفتن زندگی شما را مشخص می کنند، اولین است.
برای توسعه خودشناسی هماهنگی و سازگاری در این جا بی نهایت در آینده مهم خواهد بود چون ارزش ها و باورهایی که به مرور زمان در شما شکل می گیرد و اعمالی که انتخاب می کنید، نتیجه آن ها هستند.
علاوه بر این بیشتر از همه بهای سنگینی دارند چون پرورش آن ها مشکل تر از سایرین است. اما اگر یاد بگیرید کاملا روی جریان بی پایان افکار و احساسات خود کنترل داشته باشید، می توانید هر کدام از آن ها را به خدمت بگیرید، تحت کنترل داشته باشید، با آن ها روبرو شوید و یک تغییر عظیم و بلند مدت به وجود آورید.
نه به این علت که بزرگ عمل می کنید، بلکه چون عمل کردن شما فوری خواهد بود.
هیچ راهی برای دستیابی به این حضور ذهنی وجود ندارد، ولی باید زمان بگذارید و توجه به آن را به یک عادت تبدیل کنید. بنابراین، روش های متعدد رسیدن به این حضور ذهنی براساس توجه به احساسات فیزیکی برای دقایقی در آن واحد است. می توانید با توجه به نفس، پوست، طرز ایستادن یا زبان بدن خود شروع کنید و آن را به سایر فعالیت ها مانند راه رفتن، مطالعه یا ورزش ها توسعه دهید.
در نهایت روی هر کاری که انجام می دهید یک لایه احساسی می گذارید تا تبدیل به حالت پیش فرض آگاهی تان شود.
بافت خیلی زود به تمامی این نکات رسید اما مانند تمامی تصمیم های مالی اش نیاز به زمان داشتند. این راز بزرگ او است. سود مرکب نیست، بلکه خودشناسی مرکب است.
گام پنجم خودشناسی : «خود را در همه ابعاد زندگی توسعه دهید.»
زمانی که در مورد نحوه داشتن یک زندگی خوب و شاد سوال می کنیم، موفقیت مالی تنها بخشی از یک پاسخ به مراتب بزرگتر است. برای رسیدن به آن شادی و زندگی خوب همیشه به شانس و زمان بندی نیاز است اما جامعه مدرن شبکه های ما پاداش بی تناسب و زیادی به متفکران می دهد.
برای رسیدن به آن جا ابتدا باید در نظر بگیریم چطور، چه زمان و کجا به بهترین شکل می توانیم فکر کنیم. چرا ما فکر می کنیم و چه چیزی این «علت» را شکل می دهد. پی بردن به این علت وظیفه خودشناسی است.
به تمامی ما برای توسعه این ظرفیت فرصت های متعددی به شکل بازخورد در دنیای واقعی داده شده است. زمانی که حقیقت و انتظارهای ما با یکدیگر برخورد می کنند، متوجه می شویم حق داریم یا نه، ولی یادگیری نیازمند اشتباهات زیاد و تمایل به اشتباه (البته نه عمدی) است.
تغییر عمیق تر زمانی رخ می دهد که با گذشت روی جنبه های اساسی شخصیت خود نظارت می کنیم. ارزیابی منظم باورها و رفتار ما مشخص می کند چه رفتارها و باورهایی را تنها پذیرفته ایم و کدام یک بیشتر از همه برای ما مفید هستند و همه اینها در توسعه خودشناسی برای شما موثر هستند.
گرچه، تحویل عظیم ما در سطح ابتدایی افکار و احساسات شروع می شود. آن دسته از افرادی که یاد می گیرند به اعماق روان خود در طول این تجربه های تحول آفرین فرو بروند، قدرت تغییر را در تک تک جنبه های وجود خود شکل خواهند داد.
این تغییرات کوچک در امتداد مسیر منجر به تغییرات عظیم شخصیتی و توسعه خودشناسی شما می شود.
تمامی این ها در قالب عادت به عمل شروع می شود ولی در نهایت به دنبال پیشرفت هستیم و عاداتی که باید به وجود آوریم عادت به فکر کردن هستند.
روزگاری فردی گفت «این عاداتی است که براساس آن ویژگی ها شکل می دهید. یا آن ویژگی های منفی. در انتها، آن ها به الگوهای عادت تبدیل می شوند و زمان شکل دادن عادات صحیح زمانی است که جوان هستید. وزن بیش از حد سبک زنجیره های عادت باعث می شود آن ها را حس نکنیم و تنها زمانی متوجه سنگینی شان می شویم که قادر به شکستن نیستند. من افرادی را در سن 50 یا 60 سالگی با الگوهای عادتی دیدم که دچار خود تخریبی هستند و آن ها واقعا قادر به تغییرشان نیستند. آن ها زندانی عادات خود شدند. ولی هیچ چیزی شما را محبوس نمی کند.»
من موافق این جمله هستم: هیچ چیزی شما را محبوس نمی کند. ترکیب الگوهای افکارتان ممکن است برایتان ثروت، شهرت یا زیبایی به همراه نیاورد ولی شخص بهتری از شما خواهد ساخت. در جهانی که حیوانات انسان ها را نمی خورند، این تغییر همیشه ارزشمند است.
برای جلوگیری از این که افکارتان شما را کنترل کند، به جای این که شما آن ها را کنترل کنید، هیچ وقت دیر نیست.
اگر مقاله راه های رسیدن به خودشناسی برای شما جذاب و کار آمد بود مقاله توسعه مهارت های نرم در محیط کار (لینک) به شما توصیه می کنیم.
۳۹ توصیه وارن بافت برای پولدار شدن
و مطمئنا این آمار و ارقام حالا قدری بیشتر افزایش یافته است.
اما چیزی که از وارن بافت برای ما اهمیت دارد این است که از تجربیات و توصیه های ایشان استفاده کنیم تا بتوانیم فردی ثروتمند تر باشیم.
وارن بافت توصیه هایی برای ثروتمند شدن دارد که ما در این بخش به اختصار به آن ها می پردازیم و سعی می کنیم به وضوح آن ها را شرح دهیم
توصیه های وارن بافت برای ثروتمند شدن
۱- وارن بافت معتقد است که خلق و خو نسبت به ذکاوت، بیشتر از هر چیز در سرمایه دار شدن تاثیر دارد. وارن بافت می گوید فردی که می خواهد سرمایه دار شود لازم است که تعادلی در میان اجتماع داشته باشد بطوری که با بودن با دیگران دچار سرخوشی نشود و البته به دور از مردم نیز نباشد.
۲- وارن بافت معتقد است که برای سود دهی در تجارت علاوه بر هوش و ذکاوت تمامی المان هایی که باید در کنار هم چیده شوند، صبر هم داشت.
۳- در سخنی دیگر وارن بافت دیگران را از بلند پروازی منع می کند. شاید جمله ایشان برای شما آشنا باشد که می گوید، من به دنبال پرش از روی مانع دو متری نیستم بلکه به دنبال پله ای ۳۰ سانتی متری می گردم تا از آن بالا بروم.
۴- در بخشی دیگر به کمبود فرصت های طلایی اشاره دارد و از کسانی که به دنبال سرمایه داری هستند می خواهد که موقع بارش فرصت ها با آغوش باز به استقبال این فرصت ها بروند و به کم قانع نشوند.
۵- در بیان اهمیت تحمل در جای دیگر می گوید، اگر نمی توانی سهامی را ۱۰ سال نگهداری، به فکر نگهداشتن آن حتی برای ۱۰ دقیقه هم نباشید. شاید هدف وارن بافت این است که بگوید، برای سرمایه دار شدن نیاز دارید تا از بخشی سهام خود چشم بپوشید و به دنبال سود سریع نباشید تا بتوانید حاصل سرمایه گذاری خود را مشاهده کنید
۶- در بیان انتخاب بهترین صنعت برای سرمایه گذاری، وارن بافت یک توصیه جالب دارد. او معتقد است که باید شرکت پیشتازی را پیدا کرد که می تواند برای مدت بیشتری در صدر باشد. در حقیقت نباید به دنبال شرکت های تاثیر گذار روی جامعه بود و باید به پیشتازی شرکت ها توجه کرد.
۷- سرمایه گذاری و تجارت از نظر وارن بافت، با هم ارتباط مستقیم دارند که موفقیت در هر یک موجب موفقیت در دیگری می شود.
۸- اما چیزی که وارن بافت آن را به عنوان معیار اصلی معاملات بزرگ می داند، کیفیت است. مثلا می گوید، بهتر است که یک شرکت خفن را با قیمت خوب بخرید نه اینکه یک شرکت خوب را با قیمت خفن بخرید!
۹- سرمایه گذاری سود های اولیه از نظر وارن بافت، مقدمه ی پیشرفت در امر تجارت است. او می گوید هرگز سود های اولیه شما را فریب ندهد که آن ها را خرج کنید. آن را دوباره وارد چرخه سرمایه خود کنید تا ثروتمند شوید.
۱۰- تصمیمات به موقع و آگاهی از شرایط محیطی نکته دیگری است که وارن بافت به آن اذعان دارد. او اصطلاحی دارد به نام انگشت به دهان نشستن! کنایه از اینکه، بیهوده نشستن و فکر کردن، می تواند تو را در این وادی شکست دهد.
۱۱- توصیه دیگری که از وارن بافت نظرم را جلب کرد مربوط به کودکی او بود که بارها از او شنیده می شد که تاکید دارد که هر معامله ای را خوب زیر و رو کنید و کم و کاست آن را بشناسید و از جزییات آن با خبر شوید. او معتقد است که حتی اگر وارد معامله با خویشاوندان و نزدیکان خود هم می شوید، در این باره دقت به خرج دهید تا سرمایه تان به هدر نرود.
۱۲- مخارج حساب و کتاب شده و البته وسواس گونه، عامل دیگری است که وارن بافت به آن معتقد است و تاکید دارد که این چنین مدل خرج کردن، می تواند در موفقیت دخیل باشد. از جهت دیگر معنی این دیدگاه وارن بافت این است که باید از سرمایه با دقت مراقبت کرد و آن را خرج چیزهای پیش پا افتاده و غیر ضروری نکرد. مدیریت ریز مخارج ها نقش اساسی در ثروتمند شدن دارند.
۱۳- وام گرفتن و قرض کردن یکی دیگر از چیزهایی است که نباید در سرمایه گذاری به صورت افراطی وارد شوند. شاید تعجب کنید که وارن بافت کسی بوده که تا کنون خود را درگیر وام های ان چنانی نکرده و البته بارها شاهد افرادی بوده که با گرفتن وام های کلان، خود را مقروض کرده اند و بعد از دنیای سرمایه گذاری خداحافظی کرده اند. شاید با این ایده، او دوباره می خواهد تاکید کند که، یک شبه پولدار نمی شوید و باید صبر و درایت داشته باشید و از راه درست وارد شوید.
۱۴- پشتکار عامل دیگری است که وارن بافت نسبت به آن تاکید زیادی دارد. او می گوید می توان با این عنصر موفقیت را به آغوش کشید.
۱۵- آینده نگری و شناسایی ریسک های سرمایه گذاری، می تواند در استمرار موفقیت دخیل باشد. در یکی از سال ها، در شرکت پسر وارن بافت، فردی که به مسئولیتی گماشته شده بود، قیمت ها را دست کاری کرده بود و وارن بافت، با یک هشدار به فرزندش فهماند که ماندن در این سیستم می تواند برای آینده پسرش مخاطره انگیز باشد و این شد که او شرکت را ترک کرد و آسیبی به سرمایه دار شدنش وارد نکرد.
۱۶- جاده سقوط ممکن است برای هر کسی رخ دهد و باید آن را شناخت و از آن اجتناب کرد. این جمله را از داستانی از وران بافت اخذ کرده ام، که در آن از شرط گذاری های وارن بافت و شکست های پیاپی در آن خبر می داد. وارن بافت بعد از اینکه دوبار در مسابقه ای شرط بندی کرد و شکست خورد، فهمید که ماندن و سمج بودن در این راه می تواند او را به زمین بزند بنابراین از شرط بندی کنار کشید و راه درست خود را پیش گرفت.
۱۷- موفقیت به پول و دلار نیست! این حرف از دومین مرد ثروتمند جهان است. شاید به همین دلیل است که قصد دارد سرمایه گذاری خود را صرف خیریه ها کند تا با کمک این پول ها و دلار ها شادی و خوشی را به دیگران هدیه کند. این می تواند به معنی این باشد که بهترین موفقیت شادی و خوشحالی است.
۱۸- با توجه به اینکه وارن بافت در رشته سرمایه گذاری تحصیل کرده و در این راه موفق شده است، می توان نتیجه گرفت که مطالعه در مورد حیطه کاری و سازمانی که در ان سرمایه گذاری کرده اید، می تواند در موفقیت شما دخیل باشد. البته از ثروتمندان زیادی شنیده ایم که بیاموزید تا ثروتمند تر شوید.
۱۹- افزایش مهارت های ارتباطی، و بهبود آن ها می تواند در این وادی کمک رسانی برای سرمایه گذار ها باشد. این را آن جا متوجه شدم که او در ابتدای جوانی اش که قصد ورود به بازار سرمایه را داشت، از دوره های فن بیان و سخنرانی بهره جست.
۲۰- مطالعه کردن، در افزایش ثروت بسیار نقش دارد. وارن بافت میزان زیادی از ساعت های روزانه خود را صرف مطالعه می کند و معتقد است که این مطالعه در افزایش ثروت او نقش دارد. البته او در جایی اشاره کرده که میزان مطالعه اش در روز گاهی به ۵۰۰ صفحه می رسد.
۲۱- خرسندی از سرمایه گذاری می تواند یک نقطه امید برای وقتی باشد که حتی بازار پذیرای آن سهام نیست و به عبارتی و به قول سرمایه گذارها، سهام در سقوط باشد. او می گوید روی سهامی برنامه ریزی کنید که از سرمایه گذاری در آن احساس خرسندی دارید.
۲۲- اعتقاد قلبی به ثروتمند شدن نیز نقش مهمی در رسیدن به این هدف دارد تا جایی که وارن بافت می گوید من حتی یک لحظه هم در این آینده ای که رقم خواهم زد شک نکردم.
۲۳- در بخشی از صحبت های وارن بافت نکته عجیبی است و او معتقد است که سهامی که همه به دنبال آن می روند، الزاما ضامن موفقیت در سرمایه گذاری نیست. باید به دنبال سهامی بود که مردم آن را نمی خواهند!
۲۴- برای ثروتمند شدن به روش وارن بافت لازم است که به دنبال بازارهای کوچک و موقت نبود. او معتقد است که ورود به بازار های کوچک بازی کودکانه ای است.
۲۵- بدبینی نسبت به یک صنعت می تواند جلوی رشد آن صنعت و البته سود کردن سرمایه گذار ها را بگیرد. دید جمعی را هم باید در نظر گرفت
۲۶- روحیه عالی در سرمایه گذاری، یکی از شروط مهمی است که وارن بافت آن را مهم تر از ضریب هوشی در امر تجارت می داند.
۲۷- از نظر وارن بافت، هرچه تجارتی زمان بر تر باشد، سود مند تر است. به قول او زمان,دشمن تجارت ضعیف و دوست تجارت قوی است.
۲۸- در بخشی دیگر وارن بافت تاکید دارد که احساسات را وارد چرخه کار خود نکنید و استوار و محکم بر مسند خود بمانید و توجهی به سخنان دیگران نداشته باشید. به قول او، سرمایه گذاری بازی بولینگ نیست که لازم باشد بر هر چیزی چیره شد.
۲۹- هرچه تجارتی نیاز بیشتری به امنیت بیشتری داشته باشد، امکان سود آوری ان نیز کمتر می شود. این گفته ی وارن بافت دومین ثروتمند خودساخته دنیا است که باید بی چون و چرا آن را قبول کرد
۳۰- او معتقد است که بازارها همیشه موثر نیستند و این خصیصه یکی از علت های سرمایه دار شدن انسان هایی است که درست عمل می کنند.
۳۱- برای سرمایه گذاری ۲ قانون وجود دارد. اول اینکه هرگز از میزان سرمایه ای که داری کم نکن و در ثانی این قانون را فراموش نکن. این قانون دوم است. او حتی معتقد است که باید بر میزان سرمایه افزود تا موفق شد.
۳۲- اگر در معرض خرید یک شرکت معمولی و یک شرکت خوب هستید، وارن بافت معتقد است که بهتر است که شرکت معمولی را با قیمت مناسب و کمتری خریداری کنید! این کار ثروتمندتان می کند البته اگر بقیه کارها درست پیش رود.
۳۳- هر چه تجارت در یک شرکت، موفق تر و زنده تر باشد، سرمایه گذاری نیز زنده تر خواهد بود و رشد خواهد داشت.
۳۴- مطالعه گزارش سالانه سرمایه گذاری شرکت ها، کاری است که وران بافت آن را روزانه انجام می دهد. او یکی از علت های موفقیت خود را به مطالعه هزاران گزارش از شرکت ها بیان کرده است. در واقع او با این بیان تاکید دارد که، آگاه بودن از وضعیت ها و ریسک ها می تواند در انتخاب هوشمندانه تر و تصمیمی بهتر دخیل باشد.
۳۵- برای هر هزینه ای که پرداخت می کنید و برای هر خریدی که انجام می دهید باید دلیلی داشته باشید! در غیر اینصورت از وادی سرمایه گذاران موفق روز به روز دور تر می شوید.
۳۶- هدف از سرمایه گذاری و کار کردن تان واقعا چیست؟ آیا می توانید هدف خود را به قلم بیاورید و روی کاغذ بنویسید؟ اگر در این مرحله لنگ می زنید، باید جدا در راهی که پا گذاشته اید، تامل کنید و چاره جویی کنید.
۳۷- وارن بافت در بخشی از صحبت هایش مدعی است که عشق او به زندگی اش و دوام زندگی اش موجب شده که در این وادی انقدر تلاشگر باشد. او این کار را به مردمی تشبیه می کند که درختان با طول عمر زیاد می کارند و در سایه آن ها سال ها می نشینند.
۳۸- در میان مسیر های سخت و آسان، ان مسیری که قابل فهم تر است و البته منطقی است بهترین مسیری است که می تواند در این وادی به موفقیت سرمایه گذاری کمک کند. وارن بافت معتقد است که راه ساده ای که منطقی به نظر نمی رسد را هرگز دنبال نمی کند حتی اگر لازم باشد خود را به سختی بیندازد تا راه سخت را طی کند.
۳۹- قدرت تمرکز، عدم راضی کردن همه اطرافیان و جلوگیری از صرف وقت و هزینه در پروژه های متعدد بدون اطلاع چیزی است که وارن بافت و البته بسیاری از ثروتمندان را به این مرحله رسانده است. حقیقت دارد که ما نمی توانیم همه را راضی نگهداریم و باید تمرکز روی حیطه ای خاص داشته باشیم و با قدرت تمام در مقابل برخی ها از کلمه کارگشای ” نه ” استفاده کنیم.
وارن بافت با توجه به اینکه مردی خودساخته و ثروتمند است، فردی است که ادعایی ندارد و دانش و تجربیات چند ده ساله خود را در اختیار همه قرار داده و ما این مطالب را برای شما نگاشتیم تا در امر سرمایه گذاری، چند ده سال، نیاز به تجربه نداشته باشید و ره چند ساله را کمتر از آن چه در ذهن دارید طی کنید.
زندگینامه وارن بافت ثروتمندترین سرمایه گذار جهان
وارن بافت ثروتمند ترین سرمایه گذار جهان بعد از بیل گیتس در رتبه سوم از پولدارهای دنیا قرار گرفته است. Warren Buffett توانسته از کودکی تا به امروز به پیشرفت های بسیاری دست پیدا کرده و موفقیت های زیادی را کسب کند به صورتی که در قرن بیستم به عنوان موفق ترین سرمایه گذار جهان شناخته شده تا بتواند به عنوان الگوی فعال اقتصادی برای افراد مثال زده شود. در این بخش از وبسایت آکادمی 98 به جزئیاتی در رابطه با وارن بافت و نحوه ثروتمند شدن اون تا به امروز میپردازیم.
بیوگرافی وارن بافت موفق ترین سرمایه گذار
وارن بافت که به انگلیسی Warren Buffett دارای لقب دانشمند اوماها می باشد که متولد 30 اوت 1930 بوده و به عنوان کارآفرین , بازرگان, سرمایهگذار و نیکوکار آمریکایی شناخته می شود که در حال حاضر به عنوان مدیر عامل اجرایی و رئیس هیئت مدیره شرکت برکشایر هاتاوی فعالیت میکند و با ثروت بالغ بر 87 میلیون دلار توانسته است در سال 2008 به عنوان ثروتمند ترین فرد جهان و حال بعد از جف بزوس و بیل گیتس در رتبه سوم از افراد موفق و پولدار قرار گیرد
جالب است که بدانید بافت با لقب هایی چون پیشگو , دانای کل و جادوگر نیز شناخته می شود و از بزرگترین فعالان حقوق بشر می باشد که در بنیاد خیریه بیل گیتس عضویت داشته و گفته است که 70 درصد از ثروت خود را به بنیاد خیریه خواهانه اختصاص می دهد.
در بخش زندگینامه افراد بزرگ می توانید بیوگرافی بیل گیتس ثروتمندترین فرد جهان را نیز مطالعه کنید.
زندگی نامه وارن بافت
Warren Buffett متولد شهر اوماهای نبراسکا بوده که در یک خانواده پنج نفره و فرزند دوم و تنها پسر خانواده می باشد که پدرش با نام هاوارد بافت یک تاجر و سیاست مدار و نماینده کنگره ایالات متحده آمریکا و پدر بزرگش مغازه دار می باشد . وی از همان کودکی دارای ذهنی قوی و استراتژی های بالا بوده و علاقه زیادی را به سرمایه گذاری و درآمد داشته به صورتی که در 6 سالگی به مغازه پدر بزرگ خود رفته و 6 جعبه کوکا کولا را به قیمت 25 سنت خریده و هر بطری را خود به قیمت 5 سنت به فروش می رسانده این در حالی بود که هم سن و سالان وی در حال بازی کردن بودند و هیج علاقه ای به درآمد و سرمایه گذاری نداشته اند.
دوران تحصیل
ابتدا وی در دبستان رز هیل در اوماها شروع به تحصیل کرده اما سر انجام در سال 1942 با قبولی پدرش در انتخابات کنگره آمریکا مجبور به مهاجرت به واشنگتن دی سی شدند بنابراین دوران راهنمای خود را در آلیس دیل گذراند تا اینکه در سال 1947 از دبیرستان وودرو ویلسون فارغ التحصیل شد
سرمایه گذاری در کودکی
در سن 11 سالگی وارن در خیابان ها به فروش روزنامه و مجلات , فروش کوکا کولا و آدامس در درب خانه ها , کار در مغازه پدر بزرگ و …. پرداخته و شروع به کار کرده و با پس انداز پول های خود سرمایه گذاری را شروع کرد تا اینکه با همراهی خواهر بزرگ به نام دوریز اقدام به خرید سه سهم از شرکت citesservice به قیمت هر سهم 38 دلار کردند . این اولین سرمایه گذاری وی بود اما طولی نکشید که با کاهش سهام از 38 دلار به 27 دلار وارن بافت باعث ترس شد به همین دلیل بعد از مدتی که سهام به 40 دلار افزایش یافت سریع اقدام به فروش آنها کرد و همین باعث پشیمانی وی شد زیر بعد از مدت کوتاهی سهام به قیمت 200 دلار رسید و همین باعث شد که صبر و شکیبایی را در اولویت از سرمایه گذاری خود قرار دهد.
در سال 1945 وی به همراه دوست خود اقدام به خرید یک دستگاه پین بال گرفتند تا در یک آرایشگاه محلی نصب کنند اما بعد از مدتی سه آرایشگر دیگر نیز به مشتریان آنها اضافه شد که طولی نکشید تا بعد از یک سال آنها به قیمت 1200 دلار آن را به یک بازنشته جنگ فروختند.
دوران دانشگاه
وارن بافت با توجه به داشتن ذهن بالا و استعداد وی به خصوص در ریاضیات و حل کردن معادلات علاقه چندانی به دانشگاه رفتن نداشت و میل به شغل آزاد و سرمایه گذاری را پیدا کرده بود اما پدر وی اصرار زیاد بر دانشگاه رفتن وارن بافت داشت به همین دلیل به دانشگاه بازرگانی وارتون در پنسیلوانیا مراجعه کرد این در حالی بود که به مدت دو سال از دانشگاه رفتن ممانعت کرده و یا با تاخیر و یک در میان به کلاس ها مراجعه می کرد اما در این دو سال عضو انجمن برادری آلفا سیگما فی شد که از انجمنهای برادری بسیار با سابقهی دانشگاههای آمریکا بود تا سرانجام پدر وی در مبارزات مجلس شکست خورده و آنها از واشنگتن دی سی به اوماها مهاجرت کردند و در دانشكده علوم اداری و بازرگانی دانشگاه پنسیلوانیا در نبراسکا ثبت نام کرد در این موقع Warren Buffett به نبراسکا جهت ادامه تحصیل مراجعه کرد و طولی نکشید که به مدت سه سال با وجود کار کردن سخت در تمام وقت کارشناسی خود را گرفته و از این دانشگاه فارغ التحصیل شد.
همچنین با سایر افرادی که در بخش زندگینامه افراد بزرگ و موفق جهان معرفی شده اند آشنا شوید.
عدم پذیرش در رشته علوم اداری و بازرگانی
بعد از دریافت کارشناسی وی تصمیم به ادامه تحصیل در رشته علوم اداری و بازرگانی در سال 1951 گرفت اما چون سن وی کم بود پذیرفته نشد. در این حال متوجه شد که استاد مشهور بنجامین گراهام که در دهه 1920 یکی از معروف ترین تحلیل گر و سرمایه گذاران به علت داشتن تفکرات نو بود به همراه دیوید داد در دانشگاه کلمبیا تدریس می کنند پس تصمیم گرفت رشته اقتصاد را برای تحصیل انتخاب کند و به علت داشتن علاقه بسیار در میان دیگر هم کلاسی های خود تنها کسی بود که در گراهام توانست نمره +A را بگیرید و سرانجام موفق شد در سال 1330 مدرک ارشد خود را دریافت کند.
دوران کاری بعد از تحصیل
بعد از دریافت کارشناشی ارشد بافت به دنبال کار و سرمایه گذاری بود تا بتواند از نوسانات بازار به عنوان موقعیتی در راستای موفقیت و پولدار شدن استفاده کند در این موقع پیشنهاد کار رایگان را به گراهام داد اما گراهام موافقت نکرد و چون بافت دوست داشت در وال استریت بماند پس به عنوان دلال سهام مشغول به کار شد و درآمد نه چندان بالایی را برای خود به ارمغان آورد تا با استفاده از آن پمپ بنزین سینکلایر را خرید
بعد از خرید پمپ بنزین آن چنان که بافت انتظارش را داشت سودی دریافت نکره و بازدهی بالایی نداشت پس مجبور به باز گشت به اوماها نزد والدین خود شد و چون در آن زمان پدرش بنگاهی داشت به کار کردن در کنارش مشغول شد تا اینکه فروشندگی را در شرکت بافت فالک در سال 1951 تا 1954 شروع کرد در همین دوران بود که تصمیم به شرکت در کلاس های دیل کارنگی جهت داشتن اطلاعات بیشتر برای پیشرفت پرداخت بعد از این دورات طولی نکشید که تصمیم گرفت در دانشگاه نبراسکا-اوکاها کلاس اصول سرمایه گذاری را به صورت شبانه برگزار کد که سن دانشجویان دو برابر خود بود
همراهی با گراهام
در سال های 1954 بود که گراهام استاد دانشگاه اقتصاد که پیشنهاد رایگان برای کار را رد کرده بود از وی درخواست کار با حقوق سالانه 12000 دلار را کرد و همین در آمد توانست بافت را امیدوار کند تا بهتر و قوی تر به کار خود ادامه دهد زیرا تنها سرمایه وی 9800 دلار بود به همین دلیل اولین کاری که کرد خانه ای را در نیویورک اجاره کرد و روزها به صورت تمام قدرت به تجزیه و تحلیل گزارشات و تحقیق در زمینههای موفقیت در سرمایه گذاری می پرداخت تا راه های برتری یک شرکت در میان دیگر شرکت ها را بداند و مهمترین انها را مدیریت شرکت می دانست اما گراهام تنها به ارقام و اعداد توجه داشت و این می توانست تفاوت بسیار بزرگی در بین این دو باشد بنابراین با روند کار تا سال 1956 توانست سرمایه خود را به 140000 دلار برساند
سرمایه گذاری در اوماها
در سال 1956 بود که تصمیم گرفت با تمام سرمایه خود به اوماها باز گردد و با سرمایه ای خود به همراه خواهر بزرگ به نام دوریز و عمه آلیس مؤسسهی سرمایهگذاری بافت را تاسیس کردند و 100 هزار دلار را در Buffet Association Ltd سرمایه گذاری کرد با این کار چندی نکشید که سرمایه خود را به چیزی حدود 300000 رساندند و چون خانه ای از خود نداشت و قبلا نیز در نیوریورک اجاره نشین بود یک خانه کوچک به قیمت 31500 خریداری کردند این خانه برای شروع عالی بود و دارای 5 اتاق خواب بود که جلسات با شرکای مختلف در آن برگزار می شد و تجارت به صورت عالی و بدون مشکل کاملا موفق پیش می رفت تا اینکه سال 1957 سه شرکت را صاحب شد و در سال 1958 صاحب ایده های وارن بافت 7 شرکت و سر انجام 1962 در آمد شرکت یا بهتر است بگیم سرمایه شرکت به 7 میلیون می رسید که یک میلیون آن به بافت می رسید بنابراین در سال 1962 یک میلیونر شناخته شد و همچنین به درجه بالایی از موفقیت و توسعه فردی رسیده بود.
خرید سهام IBM
وارن بافت همیشه می گفت که نمی خواهد به دنیای فناوری وارد شود و می خواهد آن را جدا از سرمایه گذاری بداند زیرا سواد این کار را برای ورود به دنیای فناوری ندارد اما چندی نگذشت که در سال 2011 اعلام کرد که می خواهد سهام شرکت بزرگ و معرووف کامپیوتری ibm را خریداری کند این بود که در نوامبر سال 2011 با 11 میلیون دلار توانست 46 میلیون سهم این شرکت را در طول هشت ماه خریداری کند این در حالی است که توانست در سال 2014 در آمد شرکت را به 6.4 میلیارد دلار که باعث رکورد شکنی بود برساند
شرکت برکشایر هاتاوی
یکی از کارهای بافت این بود که تمامی شرکت ها را به یک شرکت با نام برکشایر هاتاوی تلفیق داد. در سال 1966 ماه ژانویه سرمایه شرکت وارن بافت به حدود 7178500 دلار رسید که سهم بافت 1250000 دلار بود. این بود که شرکای بافت سهام برکشایر هاتاوی که به مبلغ 1486 برای هر سهم بود خریدند و در این حال یعنی اواخر سال 1966 از پذیرفتن سهامدار جدید توسط آقای وارن بافت جلوگیری شد. این روند تا سال 1970 ادامه پیدا کرد تا اینکه بافت تصمیم به خرید یک فروشگاه خرده فروشی جهت برکشایر هاتاوی در بالتیمور گرفت که خود رئیس آن بود و این خود نیز باعث سود دهی بود به صورتی که در سال 67 برای هر سم 10 سنت سود داشت بنابراین چون بافت خود رئیسش بود به سهام داران نامه نوشت و بدین وسیله سرمایه گذاری های مختلفی انجام شد.
افزایش سرمایه Warren Buffett
با انجام چند سرمایه گذاری توانست سرمایه خود را افزایش دهد و این سرمایه گذاری ها تا سال 1975 طول کشید که این خود باعث سود دهی بالایی شد به صورتی که هر سهم از 20 دلار به 95 دلار رسیده بود و چون سود دهی خوب بود بافت تصمیم به خرید سهام گرفت و سهام خود را به 46 درصد رساند.
بنابراین با ورود سود دهی خوب در سال 1979 برکشایر هاتاوی توانست 140 میلیون دلار داشته باشد و توانست در ABC سهام را به قیمت 290 دلار بخرد بعد از این کار که سهام بالا رفت برکشایر توانست سهام خود را با قیمت هر سهم 775 دلار شروع کند و با 1310 پایان دهد با این حال بافت توانست سرمایه خالص خود را به 620 میلیون دلار برساند و همین باعث شد که وارن بافت در بین 400 ثروتمند دنیا در مجله فوربس چاپ شود
از بزرگترین سرمایه گذاری هایی که در سال 1970 توسط برکشایر انجام شد خرید شرکت see’s candies به مقدار 25 میلیون دلار بود.
شرکت واشنگتن پست
وارن بافت توانست در سال 1975 سهام شرکت واشنگتن پست را خریداری کند و همین باعث عضویت هیئت مدیره شدن كاترین گراهام و سرپرست شدن وی به نشریات شود.
در سال 1979 قصد خرید سهام شرکت abc را کرد.
همسر وارن بافت
در سال 1952 بود که در اوماها بافت با دختری به نام سوزان تامپسون آشنایی پیدا کرد و با وی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج برای اولین بار در سال 1953 دختری به نام سوزی بود و فرزند دوم در سال 1954 با نام هاوارد گراهام که از نام پدرش گرفته شده بود توسط استادش بنجامین گراهام انتخاب شد و فرزند سوم وی در سال 1956 به نام پیتر به دنیا آمد.
ازدواج بافت با فوت سوزان در سال 2004 به پایان رسید تا سرانجام در سال 2006 با آسترید منكس ازدواج کرد.
دیدگاه شما