electronicaccounting
کارایی در بازارهای مالی به دلیل تامین اهداف اصلی زیر حائز اهمیت است :
۱ ) تخصیص بهینه سرمایه ها
۲ ) افزایش سرعت نقدشوندگی
۳ ) تعیین عادلانه قیمت اوراق بهادار
انواع کارایی بازار برای دستیابی به هر یک از اهداف فوق به صورت زیر تشریح می شود .
الف) کارایی تخصیصی
زمانی بازار از کارایی تخصیصی برخوردار است که بتواند به بهترین وجه سرمایه های موجود را در طرح ها و یا شرکت هایی که در اقتصاد کشور دارای مزیت نسبی (بیشترین بازدهی متناسب با ریسک) هستند، قرار دهد، بنابراین این امكان به خوبی فراهم می شود تا برای تولیدات یك كالای خاص، سرمایه مالی مورد نیاز از طریق فرآیندی با ریسك و خطرپذیری كمتر تامین شود که در این صورت جهت دهی بیشترین بخش سرمایه در بازار متوجه سود آورترین فعالیت ها خواهد شد و این جهت دهی به سمت سود آورترین فعالیت، در راستای مفهوم اصلی اقتصاد یعنی تخصیص بهینه سرمایه ها انجام می شود . الزامات دستیابی به کارایی تخصیصی عبارت است از :
۱ )ارتقای سلامت بازار
۲ ) ایجاد شرایط بازار رقابت (عدم وجود مانع برای ورود و خروج به بازار برای عموم)
۳ ) برقراری آرامش و حفظ تعادل بازار سرمایه (به صورت نسبی)
ب) کارایی عملیاتی
بازارهایی که کارایی عملیاتی بیشتری دارند، از سرعت، دقت و تسهیل مبادلات بیشتری برخوردار هستند و هزینه انجام معاملات در پایین ترین سطح است. این نوع کارایی، منجر به افزایش سرعت نقد شوندگی دارایی ها (اوراق بهادار) خواهد شد. الزامات دستیابی به کارایی عملیاتی شامل موارد زیر است .
۱ )راه اندازی بازارهای منطقه ای
۳ )تاسیس صندوق های سرمایه گذاری
۴ )کاهش هزینه های مربوط به انجام معاملات
۵ ) تنوع بخشیدن به ابزارهای مالی و سرمایه ای (پرکردن شکاف های بازار)
۶ ) تنوع بخشیدن به نهادهای مالی و سرمایه ای
۷ )استفاده از نرم افزارهای جدید شبکه و سامانه معاملات
۸ ) امکان انجام معاملات از طریق اینترنت
۹ ) افزایش ساعات کاری در صورت لزوم
۱۰ ) افزایش واسطه های متخصص (تحلیل گران مالی، کارگزاران، بازارگردان ها و . )
ج) کارایی اطلاعاتی
منظور از کارایی اطلاعاتی این است که اطلاعات در اختیار همگان قرار می گیرد و کلیه اطلاعات مربوط به سرعت بر قیمت اوراق بهادار تاثیر خواهد گذاشت. کارایی اطلاعاتی که تحت عنوان فرضیه بازار کارا (EMH) نیز مطرح می شود بیش از دو نوع دیگر مورد توجه محققان بوده است. طبق فرضیه بازار کارا، تغییرات قیمت سهام، ناشی از اطلاعات موجود است. اقدامات لازم به منظور دستیابی به این نوع کارایی به شرح زیر ارائه می شود .
۱ )پوشش خدمات اطلاع رسانی در سطح ملی و بین المللی
۲ ) شفاف سازی اطلاع رسانی
۳ ) انعكاس به موقع و سریع اطلاعات
۴ ) استفاده بیشتر از رسانه های جمعی (راه اندازی شبکه تلویزیونی نظیر Bloomberg ، به ویژه برای کسانی که دسترسی به اینترنت ندارند . )
۵ ) ارائه اطلاعات به فعالان بازار با حداقل هزینه
۶ )تهیه اطلاعات کافی برای بازار
۷ )تقویت ظرفیت های نظارتی
● اشکال مختلف کارایی اطلاعاتی در بازار
در بازار کارای اطلاعاتی کامل، قیمت های اوراق بهادار به شدت متاثر از اطلاعات موجود در بازار است و سرمایه گذاران نمی توانند بخاطر داشتن اطلاعات سود غیرعادی بدست آورند. در این بازار قیمت اوراق بهادار معادل ارزش ذاتی است. اگر برخی اطلاعات به طور کامل در قیمت سهام منعکس نشود، در آن صورت بازار از کارایی کامل برخوردار نیست .
در شکل ضعیف کارایی، برخی اطلاعات موجود مربوط به دوره های قبل بوده و تاثیر آنها در قیمت اوراق بهادار منعکس شده است. در بازار نیمه قوی، تمام اطلاعات شناخته شده و در دسترس، به سرعت بر قیمت ها تاثیر گذاشته است. این بازار در برگیرنده شکل ضعیف بازار کارا نیز هست. در شکل بازار قوی، قیمت سهام کاملا تحت تاثیر اطلاعات، اعم از اطلاعات عمومی و غیر عمومی است. در این بازار هیچ گروهی از سرمایه گذاران نمی توانند بیش از نرخ بازده عادی در یک برهه از زمان منتفع شوند. این بازار در برگیرنده شکل ضعیف و نیمه قوی نیز است .
در بازارهای کارا هر قدر شدت کارایی بیشتر شود، قیمت بازار اوراق بهادار به قیمت ذاتی (قیمت واقعی) آنها نزدیک تر خواهد شد. الگوهای واکنش بازار در برابر اطلاعات جدید به چهار دسته زیر تقسیم می شود .
▪ واکنش سریع (اطلاعات پیش بینی شده و پیش از زمان اعلام)
▪ واکنش بازارهای کارا (همزمان با اعلام)
▪ واکنش به تاخیر افتاده (پس از زمان اعلام)
▪ برگشت و واکنش بیش از حد (پس از زمان اعلام)
استنباط سرمایه گذاران از بازار کارا
در صورتی که بازار کارا باشد :
۱ ) انتشار گزارش تحلیل گران مالی سودمند نخواهد بود .
۲ ) اخبار مهم در بازار ارزشی نخواهد داشت .
۳ ) تحلیل تکنیکال در شکل ضعیف کارایی ارزشی نخواهد داشت .
۴ ) تحلیل بنیادی در شکل نیمه قوی کارایی ارزشی نخواهد داشت .
۵ ) برای مدیران پرتفوی فعال، بازده اندکی وجود خواهد داشت .
● استنباط شرکت ها از بازار کارا
در این بازار تصمیمات مهم مالی شرکت ها تحت تاثیر قرار خواهد گرفت :
۱ ) آیا شرکت ها بطور خودکار اقدام به انتشار به موقع اطلاعات خواهند کرد؟ آیا زمان بندی ارائه شده از سوی بازار در این خصوص، امری بیهوده است؟
۲ ) واکنش بازار نسبت به انتشار اوراق بهادار مختلف چگونه خواهد بود؟ شرکت ها چگونه می توانند از این اطلاعات برای تصمیم گیری در مورد انتشار اوراق بهادار جدید جهت افزایش وجوه استفاده کنند؟
۳ ) عدم کارایی در عملکرد شرکت ها چه پیامدی به دنبال خواهد داشت؟ آیا شرکت ها می توانند این ناکارآمدی ها را در تصمیمات مالی شان اظهار نکنند؟
۴ ) آیا مدیران می توانند با استفاده از گزارش های خود، بازار را «فریب» دهند؟
5 اشتباه رایج در سرمایه گذاری
بازار سرمایه و بورس اوراق بهادار یکی از گزینه های سرمایه گذاری می باشد که طی سال گذشته توجه عموم مردم را به خود جلب کرده است اما در صورتیکه سرمایه گذاران مبادرت به خرید و فروش سهام بدون داشتن سواد مالی کافی کنند، نه تنها منجر به کاهش سود دهی می شود بلکه ممکن است زیان های جبران ناپذیری را به همراه داشته باشد. داشتن سواد مالی کافی و کسب تجربه مناسب و استفاده از تجربیات دیگر سرمایه گذاران حرفه ای بازار و دوری کردن از اشتباهات رایج در سرمایه گذاری میتواند به تازه کاران کمک کند تا سبد سهام بهتر و بهینه تری را انتخاب کنند. در صورتی که سرمایه تنوع بیش از حد در بازار گذاران شرایط ورود مستقیم به بازار بورس را ندارند هم میتوانند از طریق نهادهای مالی مانند صندوق های سرمایه گذاری و یا شرکت های سبدگردان اقدام نمایند.
برای آشنایی با انواع صندوق سرمایه گذاری کاریزما اینجا کلیلک کنید.
نداشتن استراتژی و برنامه مشخص
اولین اشتباهاتی که سرمایه گذاران در بورس مرتکب می شوند، نداشتن استراتژی و برنامه می باشد توجه داشته باشید که داشتن استراتژی نشان دهنده نظم و انضباط می باشد که تنوع بیش از حد در بازار یکی از ویژگیهای مهم سرمایه گذاران حرفهای است. این نظم به شما کمک میکند تا به استراتژی و برنامه خود متعهد باشید و مطابق با قانونهای خود پیش بروید. برای طراحی برنامه سرمایه گذاری توجه به چند عامل اصلی از جمله افق زمانی ، میزان ریسک پذیری، میزان وجوه قابل سرمایه گذاری، و میزان افزایش احتمالی سرمایه گذاری در آینده بسیار ضروری است. سرمایه گذار باید به دقت بداند چه کار می تنوع بیش از حد در بازار خواهد بکند و تا چه اندازه تحمل پذیرش نوسان های بازار را دارد.
عدم تنوع در سبد سهام
یکی دیگر از اشتباهات رایج سرمایه گذاران در بورس عدم تنوع در سبد سهام می باشد و برای جلوگیری از ضررهای هنگفت منطقی ترین راه این است که در سبد سهام خود انواعی از سهام مختلف داشته باشید و روی یک سهام خاص تمام سرمایه گذاری خود را انجام ندهید، زیرا ممکن است آن سهام در دورهای دچار نوسان و ضرر شود و کل پول شما نابود شود. البته در نظر داشته باشید که نباید در تنوع دادن زیادی روی کنید زیرا تنوع بیش از اندازه سهام نیز موجب پرداخت کارمزد بیش از حد میشود. همیشه حفظ تعادل در سرمایه گذاری بهترین کار است.
درگیر شدن بیشازحد با قیمتهای کوتاه مدت بازار و نداشتن صبر
درگیر شدن بیش از حد با قیمتهای کوتاه مدت بازار، نوسانات و روندها از اشتباهات رایج سرمایه گذاران در بورس می باشد در حالی که معامله گران روزانه بازار باید پیگیر نوسانات کوتاه مدت باشند، اکثر سرمایه گذاران نباید فکرشان را درگیر این موضوعات کنند. شما با این کار تمرکزتان را از روی سهام شرکت های مطمئن، متنوع سازی پرتفوی سهام و روند بلندمدت بازار از دست میدهید و عواقب ناخوشایندی برای شما خواهد داشت.
عدم توجه به حد زیان (stop-loss)
به ساده ترین شکل اگر بخواهیم حدزیان یا حدضرر را توضیح دهیم یعنی زمانی که ضرر سهام ما از یک میزان مشخص بیشتر شد اقدام به فروش آن کنیم و از ضرر بیشتر جلوگیری کنیم. البته حد زیان مربوط به کم شدن سود نیز می شود و زمانی که یک سهام رشد می کند باید بتوانیم حدزیان را کاهش دهیم. امروزه در سیستم های بورس حدضرر خودکار قرار داده شده و شما می توانید تنوع بیش از حد در بازار تنوع بیش از حد در بازار برای سهام های خود یک حدضرر تعیین کنید تا در صورت رسیدن به آن مقدار سهام به صورت خودکار به فروش رسیده و از ضرر بیشتر شما جلوگیری کند. تعیین میزان حد زیان بستگی به سلیقه و نوع سرمایه گذاری شما دارد. بنابراین همیشه یک حدضرر برای خود تعیین کنید و در صورت رسیدن به آن مقدار سهام خود را فروخته تا از ضرر بیشتر جلوگیری کنید.
پیروی نکردن از یک روند (trend)
یک اصطلاح در بورس وجود دارد که می گوید روند دوست شما است و از آن پیروی کنید. البته همیشه دنبال کردن روند بازار مناسب نبوده و شما باید تصمیمات خود را بگیرید ولی در بسیاری از مواقع دنبال کردن روند مناسب است. تجربه ثابت کرده که افراد مختلف در بسیاری از مواقع در یک جهت حرکت می کنند. مثلاً وقتی نرخ دلار افزایش پیدا می کند همه برای خرید دلار اقدام می کنند. بنابراین باید تا حد امکان از روند پیروی کنید و در کنار آن نگاه کلی به ماجرا داشته باشید تا در زمان مناسب در صورت ضرر بتوانید از این بازی با کمترین میزان ضرر خارج شوید.
افزایش سهم بازار با چند استراتژی هوشمندانه
افزایش سهم بازار، به معنای افزایش تعداد مشتریان و بهدنبال آن افزایش سود است. بنابراین بسیاری از شرکتها برای رسیدن به سود و درآمد بیشتر، از استراتژیهای مختلفی برای رسیدن به این مقصود استفاده میکنند. در این مطلب، چند راهکار را برای افزایش سهم بازار عنوان میکنیم.
حتما بخوانید:
هر سازمان یا شرکتی که میخواهد در بازار به موفقیت دست پیدا کند، باید بهطور پیوسته برای افزایش سهم خود از بازار تلاش کند. اما حقیقت این است که بیشتر شرکتها، از برنامهریزیها و پروژههای سالانهی خود فاصله میگیرند و به اهداف موردنظرشان نمیرسند. زمانی که در انتهای سال مالی، درآمد شرکت، محاسبه و میزان موفقیت آن ارزیابی میشود، معمولا انتظارات برآورده نمیشوند و اهداف درنظر گرفتهشده تبدیل به واقعیت نمیشوند. حتی اگر انتظارات برآورده شده باشند، مقیاس موفقیت واقعی، رشد درصد سهم بازار نیست، بلکه این مقیاس باید با سایر رقیبان شما که در صنعت یکسانی فعالیت میکنند، درنظر گرفته شود. درواقع نباید سهم خود را از بازار بهتنهایی درنظر بگیرید و باید آن را با رقبا مقایسه کنید.
چه زمانی برای گسترش کسبوکار مناسب است؟
هرگز این اشتباه را مرتکب نشوید: پیش از زمان مناسب، برای رشد کسبوکارتان اقدام نکنید. صبر کنید تا شرکت شما پشتوانهای قوی از موفقیتهای قبلی در بازار به دست آورد و شما نیز مدارک و شواهد فراوانی برای اثبات موفقیت مدل کسبوکارتان در دست داشته باشید. درنظر گرفتن این نکته به همراه تحقیقات اولیه در بازار، به شما خواهد گفت که آیا تقاضای کافی برای توجیه گسترش کسبوکار وجود دارد یا خیر. نتایج این بررسی، زمان صحیح را برای اجرای پروژههای گسترش کسبوکار، برای شما مشخص خواهد کرد.
کار کردن روی استراتژیهای توسعه به شما کمک میکند تا میزان پیشرفت خود را بسنجید. همچنین، این استراتژیها، هزینهها، روشها، اهداف و برنامههای عملی موردنظر را برای شما مشخص میکنند. شما هم باید برنامهی کسبوکار یا همان بیزینس پلن خود را از نظر ساختاری مطابق با این استراتژی تجدید کنید.
برندهی واقعی در بازار کسی است که به سهم بازار سایر رقبا دست پیدا کند. اگر افزایش سهم بازار با نفوذ در بازار همراه نباشد، تأثیرگذار نخواهد بود.
اما برای افزایش سهم بازار همراه با نفوذ چه باید کرد؟ در ادامهی این مطلب، چند قانون اصلی را برای افزایش سهم بازار و جذب کردن مشتریان سایر رقبا، معرفی میکنیم.
۱. ایجاد سهم بازار
بیشتر شرکتهایی که موقعیت خود را در بازار بررسی میکنند، به این نتیجه میرسند که پایینتر از سطح بهینهی سهم بازار عمل میکنند. آنها معمولا خود را در فرایند تولید بهطور کامل بهینه نکردهاند. به همین دلیل است که برای دستیابی به اقتصاد توزیعی و اقتصاد تبلیغاتی، به اندازهی کافی بزرگ نیستند. آنها غالبا قادر نیستند تا به منظور افزایش سود، استعدادهای قویتری را جذب کنند و به سهم بیشتری از بازار دست یابند.
استراتژیهای افزیش سهم بازار، باید چند نکته را موردتوجه قرار دهند، به عنوان مثال:
- بازار اولیه، پایدار، در حال نزول یا در حال رشد است؟
- محصول تولیدشده نسبت به رقبا متمایز یا همگن است؟
- منابع شرکت نسبت به منابع سایر رقبا، کمتر یا بیشتر است؟
- رقیبان شرکت انگشتشمارند یا تعداد زیادی رقیب وجود دارد؟ تأثیرگذاری هر کدام چقدر است؟
نوآوری در محصول
این مورد، یکی از مؤثرترین استراتژیهای افزایش سهم بازار برای محصول است. از سوی دیگر، محدودیت محصول میتواند برای رشد در یک بازار نوظهور، مناسب باشد. با این حال ممکن است که تغییری در بازارهای فعلی و موجود ایجاد نکند. شرکتهایی مثل زنیت، زیراکس، پولاراید، کنترل دیتا و شرکتهایی از این دست، به این دلیل به موفقیت فوقالعادهای دست پیدا کردند که برای تولید محصولی بهتر و خلاقانهتر، تمام توجه و تمرکز خود را به کار بردند.
نوآوری غالبا یک استراتژی پرخطر و گران است که به بررسی دقیق نیاز بازار، زمانبندی دقیق و سرمایهگذاری وسیع نیاز دارد.
تقسیمبندی بازار
این استراتژی هم میتواند در افزایش سهم بازار مورداستفاده قرار گیرد. بسیاری از شرکتهای دنیا، فقط بازار انبوه را هدف میگیرند و به شعبهها و حاشیهی بازار توجه ندارند. این اشتباه بزرگی است که نمونهی آن را در بعضی از خودروسازان آمریکایی دیدهایم. این شرکتها برای سالهای متمادی، بر تولید اتومبیلهای بزرگ تمرکز کرده بودند و ادعا میکردند که بازار ماشینهای کوچک، به اندازهی کافی سودبخش نیست. در آغاز، این خلاء توسط شرکت فولکسواگن پر شد و بعدها شرکتهای ژاپنی و اروپایی این بازار فراموششده را به دست گرفتند و به سودهای کلانی رسیدند.
نوآوری در توزیع
این استراتژی میتواند به شرکت در پوشش جامع بازار کمک کند. برای اینکه این مورد را بهخوبی متوجه شوید این دو مثال را درنظر بگیرید. شرکت ساعتسازی تایمکس، محصولات خود را در اوتلتها و فروشگاههای غیرمعمول میفروشد، مثلا در فروشگاههای پوشاک یا داروخانهها. این فروشندهها، فروش محصولاتی ارزانتر از دیگر برندها را رد کردهاند، درنتیجه موقعیت فوقالعادهای برای معرفی و رشد شرکت تایمکس ایجاد شده است. یا مثلا شرکت اوان (Avon) که یک شرکت تولیدکنندهی محصولات آرایشی و بهداشتی است به جای مبارزه برای پیدا کردن جایگاه ثابت در فروشگاههای زنجیرهای خردهفروشی، به فروش در بخشهای مغفولمانده و فراموششدهی فروشگاهها مثلا آستانهی درب ورودی، روی آورده است.
نوآوری در تنوع بیش از حد در بازار تبلیغات
این مورد یکی دیگر از استراتژیهای افزیش سهم بازار است که شرکتهای بزرگ همواره آن را موردتوجه قرار میدهند و با انتخاب و اجرای تبلیغات و شعارهای خلاقانه، توجه مشتریان را جلب میکنند. برندسازی و ترویج خلاقانه و هوشمندانه، بهسختی توسط رقبا قابل تکرار است. البته درنظر داشه باشید که بسیاری از شرکتها تأکید بیشتری بر تبلیغات نوآورانه دارند، درحالی که بیشتر تلاش یک شرکت باید در بخش تولید یا نوآوری در توزیع باشد. تبلیغات جذاب و پرسروصدا درصورتی که با بهبود ارزش مشتری و بهینهسازی تولید همراه نباشد، مانند طبلی توخالی خواهد بود.
۲. حفظ سهم بازار
بسیاری از شرکتها، درحالی که موقعیت خود را در بازار ارزیابی میکنند، به این نتیجه میرسند که در سطح قابلقبول و بهینهای فعالیت میکنند. از طرف دیگر، ریسک یا هزینههای افزایش سهم بازار ممکن است این دستاوردها را با مشکل مواجه کند. کاهش سهم بازار فعلی و موجود، ممکن است به کاهش سود منجر شود. این شرکتها باید بیش از هر چیز بر حفظ سهم بازاری که در اختیار دارند، تمرکز کنند.
اما این شرکتها، اغلب به این نتیجه میرسند که حفظ سهم بازار به اندازهی افزایش آن، چالشبرانگیز و سخت است. آنها با روشهایی مثل معرفی محصولات جدید، حضور در بخشهای جدید بازار، تلاش برای ایجاد فرمهای جدید توزیع و اجرای تبلیغات نو، داشتن رقبای شکستخورده یا در شرف شکست، برای به دست آوردن سهم بازار پایدار شرکتهای دیگر تلاش میکنند.
کاهش قیمتها، یکی از رایجترین و آزاردهندهترین شیوههای حمله به سهم بازار دیگر شرکتهاست. در چنین شرایطی شرکتی که سهم بازار بیشتری دارد بر سر دوراهی قرار میگیرد. یا باید قیمتها را کاهش دهد و سهم خود را از بازار حفظ کند یا بخشی از سهم بازار خود را تسلیم کند و قیمتهایش را ثابت نگه دارد. اگر شرکت، راه دوم یعنی ثابت نگه داشتن قیمتها را انتخاب کند، بخشی از سهم بازار خود را از دست میدهد. اگر این مقدار سهم از دسترفته از میزان موردانتظار شرکت بسیار بیشتر باشد، هزینههای بازسازی را دوبرابر میکند و درواقع ضرر آن از سودی که با حفظ قیمت نصیب شرکت میشود، بسیار بیشتر خواهد شد.
نوآوری در محصول
این روش، بهترین روش دفاعی برای حفظ سهم بازار است؛ همین استراتژی برای شرکتهای تنوع بیش از حد در بازار رقیبِ در شرف شکست هم میتواند به همین اندازه مفید باشد تا سهم بازار شرکت دیگر را به دست بگیرند. یک شرکت پیشرو، نباید در چنین شرایطی، نگران استراتژیهای دوگانه باشد. بلکه باید از آنها به نفع خود و برای پیشبینی عملکرد رقیب استفاده کند. شرکت میتواند با تولید محصولات جدید، کانالهای توزیع، خدمات مشتری و فرایندهای کاهش قیمت، سهم بازار را حفظ کند و از تسلیم آن به رقیب جلوگیری نماید.
غنیسازی بازار
اینجا درست همانجایی است که شرکتهای پیشتاز در بازار، خلاءهای موجود را پر میکنند تا رقبا نتوانند از آنها به نفع خود بهرهبرداری کنند. این ماهیت استراتژی چند برندی است که شرکتی چون پروکتر اند گمبل (Procter & Gamble) از آن بهره میبرد. این شرکت، برندهای متعددی در زمینههای مختلف دارد بهنحوی که پاسخگوی بسیاری از نیازهای بازار است.
استراتژی مقابله
این روش، از سایر روشها جذابیت کمتری دارد. در این روش، شرکتی که سهم بیشتری از بازار را در اختیار دارد برای دفاع از موقعیت خود، راهکارهای مختلفی را به کار میگیرد، از جمله کاهش قیمتها تا جنگهای تبلیغاتی که رقیب جدید را سر جای خود بنشاند. برخی از این راهکارها ممکن است در دستهی آزار و اذیت قرار بگیرند. مثلا فرض کنید شرکت بزرگتر، تأمینکنندگان و دلالان را وادار میکند تا رقیبان جدید بازار را نادیده بگیرند. روش مقابله، گاهی اوقات جواب میدهد اما ریسک فراوانی دارد و نسبت به فرایندهای خلاقانه، مشارکت کمتری در رفاه و امنیت اجتماعی دارد.
۳. تقلیل سهم بازار
بسیاری از شرکتها بعد از بررسی ریسکها و سودآوری سهم بازار فعلی خود، اغلب به این نتیجه میرسند که بیش از حد معمول، خود را وارد بازار کردهاند. این سهم زیاد از بازار، شرکت را در موقعیت حساس و پرفشاری قرار میدهد که نیازمند دقت و تلاش فراوان است. علاوهبر این، سهم بیشتر از بازار، شامل مشتریان حاشیهای بیشتر است. همین عوامل باعث میشوند تا شرکت، تصمیم به کاهش حضور خود در بازار بگیرد.
کاهش سهم بازار، تلاش برای کاهش دائمی یا موقتی سطح تقاضای مشتری است. این روش ممکن است در تمام بازار یا بخشی از آن مورداستفاده قرار بگیرد تا جریان عادی حرکات بازاریابی را معکوس کند. به عنوان مثال کاهش تبلیغات، افزایش قیمتها، قطع کردن سرویسها و خدمات خاص و مواردی از این دست، برای کاهش سهم بازار انجام میشود. گاهی این مورد ممکن است در مقیاس بسیاری بزرگتری صورت بگیرد مثلا کاهش یا حذف بعضی از امکانات ویژهی محصولات یا کاهش کیفیت آنها. در دوران کمبود طولانیمدت، گاهی این اقدامات ضروری میشوند.
بسیاری از شرکتهایی که سهم عمدهای در بازار دارند، با استفاده از روشهای مختلف، حضور خود را در بازار کاهش دادهاند و به سطحی رساندهاند که کمتر از قبل، دارای ریسک و خطر است. مثلا شرکت P&G، سهم خود از بازار شامپو را در طی سالیان اخیر از ۵۰ درصد به ۲۰ درصد رسانده است. این کار موجب شگفتی بسیاری از رقبا شده است. در این دوران، شرکت P&G، اصلاح برندهای قدیمی خود مثل هد اند شولدرز (Head & Shoulders) و Prell را به تأخیر انداخت و تلاش کرد تا فقط یک برند جدید را معرفی کند. برندی که دو بار از مرحلهی بازار تست خارج شده بود و هرگز برای به دست آوردن سهم بازار و تبلیغ و بازاریابی تلاش نکرده بود. پاسخ منفعل این شرکت به کاهش سهم بازار، کاملا برنامهریزی شده است و برای اجتناب از سختیها و دشواریهای رقابت با برخی از برندها، صورت گرفته است.
در دنیا، شرکتهای بسیار بزرگی از این استراتژی استفاده کردهاند و از این عملکرد نتیجهی مثبتی گرفتهاند.
۴. کاهش ریسک
شرکتهایی که به این نتیجه میرسند که سهم آنها از بازار در مرحلهی خطرناکی قرار دارد، ممکن است که به جای کاهش سهم خود از بازار، استراتژیهای دیگری را برای کاهش خطر اتخاذ کنند. سهم بازار مطلوب، متأثر از هر دو عامل است؛ هم ریسک و هم سودآوری. هر موفقیتی که شرکت در زمینهی کاهش ریسک مربوط به سهمی بالا به دست میآورد، درست مشابه بهینهسازی سهم است.
شرکتها میتوانند از روشهای کاهش ریسک که در ادامه عنوان میکنیم، استفاده کنند تا ناامنیهای موجود را که سهمشان را از بازار تهدید میکند، کمتر کنند.
روابط عمومی
بسیاری از شرکتهای بزرگ، مبالغ هنگفتی را برای راهاندازی بخش روابط عمومی و تبلیغ برای بهبود خدمات برند خود هزینه میکنند و این روش، روزبهروز بیشتر رواج پیدا میکند. این شرکتها امیدوارند که روابط عمومی بتواند تلاشهای رقیبان وگروههای مختلف را برای ایجاد مشکل در یک برند، خنثی کند.
برخی از شرکتها از تبلیغات و روابط عمومی برای آگاه کردن دیگران نسبت به موقعیت خود در برخی از مسائلِ بحثبرانگیز استفاده میکنند.
آرامش در رقابت
شرکتی که سهم بالایی در بازار دارد، ممکن است با ایجاد روابط بهتر و صمیمانهتر با رقبا، خطرات تهدیدکنندهی سهم خود را کاهش دهد. روشهای مختلفی برای انجام این کار وجود دارد. شرکتها ممکن است از طریق پیدا کردن تأمینکنندهی مواد خام یا فروش کلی این مواد اولیه، به شرکتهای دیگر کمک کنند. یا ممکن است که برای تبلیغاتی هزینه کنند که نه تنها برای کسبوکار خودشان بلکه برای تمام صنعتی که در آن فعالیت میکنند سودمند باشد. این شرکتها ممکن است عکسالعمل شدید را نسبت به تغییر استراتژی رقبای خود، متوقف کنند یا حتی تولید خود را به تأخیر بیندازند.
تقریبا در هر زمینهای، چنین رقبایی وجود دارند. مثلا شرکتهای فورد و جنرال موتورز به این نتیجه رسیدهاند که بهتر است روابط دوستانهی خود را با شرکتهایی مثل آمریکن موتورز و کرایسلر حفظ کنند. این روابط دوستانه به نفع هر دو طرف خواهد بود. رقابت آرام، به رقبای کوچکتر و ضعیفتر این امکان را میدهد که در بازار سهمی داشته باشند و با ارائهی محصولات جدید و متنوع و خدمات عالی به مشتری، موجب رونق صنعت و کسبوکار شوند و به مشتریان، فرصت و حق انتخاب بیشتری بدهند.
ایجاد تنوع
ورود موفق به بازارهایی که با بازار کلیدی تفاوت دارند، به جریان ثابتی از سود منجر میشود که ادامهدار است. علاوهبر این، ترس از رقابت در بازاری پابرجا، شرکتها را وادار میکند تا در محصولات و خدمات خود تنوع ایجاد کنند. مثلا ژیلت یکی از بهترین نمونههایی است که از این روش استفاده کرده است. این شرکت با وجود داشتن سهم بالایی از بازار، تنوع محصولات خود را بهطور گستردهای افزایش داده است؛ از محصولات مرتبط با اصلاح گرفته تا خودکار، دئودورانت، شامپو و سایر محصولات متنوع.
تنوع استراتژیهای به کاررفته توسط شرکتهایی با سهم بازار بیشتر، منافع اجتماعی مثبتی بهدنبال دارد. ورود این شرکتها به صنایع جدید، رقابت سالمی ایجاد میکند که موجب ارتقاء کلی صنعت میشود.
پاسخگویی اجتماعی
پاسخگویی به نیازهای اجتماع یکی از سازندهترین روشها برای کاهش ریسک بازار در شرکتی با سهم بازار عمده است. بسیاری از شرکتها توانستهاند از طریق تلاشهای مداوم در جهت پاسخگویی به نیازهای جامعه، اطمینان مشتریان را جلب کنند. اطمینان مشتری، نتیجهی کمپینهای پایدار و هوشمندانهی روابط عمومی نیست، بلکه از رضایت مشتری و عموم مردم در جریان تعامل با شرکت، به دست میآید.
سخن نهایی
افزایش سهم بازار، نوعی استراتژی تهاجمی است که شرکتها برای تقویت حضور خود در صنعت، از آن استفاده میکنند. تأمین کردن مشتریان بیشتر، منجر به درآمد بیشتر برای شرکت میشود و به همین ترتیب، درآمد سایر رقبا را کاهش میدهد. افزیش سهم بازار، کاری بسیار چالشبرانگیز است، اما شرکتها باید برای آن برنامههای ویژهای داشته باشند.
از آنجا که شرکتهای کوچک منابع محدودی دارند، میتوانند از استراتژیهای ایجاد سهم بازار مثل تقویت جایگاه فعلی خود یا حفظ حاشیهی رقابت استفاده کنند. همچنین میتوانند برای جلب و حفظ مشتریان وفادار تلاش کنند. اما پیش از هر چیز، شرکت در ابتدا باید بتواند به جایگاه قابلقبولی برسد و بعد از آن برای افزایش سهم بازار یا حفظ آن، تصمیمات لازم را اتخاذ کند.
آشنایی با مزیتهای بازار گردانی غیرمتمرکز
مکان شما: خانه 1 / وبلاگ ققنوس 2 / محصولات 3 / بازار غیر متمرکز 4 / آشنایی با مزیتهای بازار گردانی غیرمتمرکز.
بازارگردانی غیرمتمرکز در حقیقت ایجاد سیستمهای تأمین نقدینگی است که هر فردی میتواند در آنها مشارکت داشته باشد.
آشنایی با مزیتهای بازارگردانی غیرمتمرکز
بازار گردانی غیرمتمرکز یا بازارگردانی خودکار (AMM) با افزایش کارایی و سهولت استفاده، در صنعت کریپتو شگفتیساز شده است. بازارسازی خودکار به عنوان جایگزینی برای بازارهای سنتی، از استخرهای نقدینگی استفاده میکنند تا امکان انتقال داراییهای دیجیتال را فراهم کند. اما این زیرساخت فناورانه جدید چگونه چهره بازارهای مالی را تغییر میدهد و چه مزیتهایی نسبت به مکانیزمهای سنتی مبادلات دارد؟
در این مقاله اصلیترین ویژگیها و مزیتهای بازار گردانی خودکار را با هم مرور میکنیم. اما قبل از آن لازم است با ماهیت بازار گردانی خودکار آشنا شویم.
بازارگردانی غیرمتمرکز چیست؟
در یک بازار سنتی، خریداران و فروشندگان قیمتهای متعددی را برای یک دارایی پیشنهاد کرده و زمانی که سایر کاربران قیمت ارائهشده را قابل قبول میدانند، آن را معامله میکنند و در نهایت آن قیمت به قیمت بازار دارایی تبدیل میشود. سهام، طلا، املاک و مستغلات و انواع دیگر داراییها با استفاده از این ساختار سنتی بازار معامله میشوند.
از سوی دیگر، در بازار گردانی خودکار از روش معاملاتی متفاوتی استفاده میشود. AMM پروتکل زیرساختی مستقل در مبادلات غیرمتمرکز است. این پروتکل نیاز به اقتدار متمرکز را، آنطور که تا امروز درید قدرت صرافیها و مؤسسات مالی بوده، کاهش میدهد. به زبان ساده، این زیرساخت به دو کاربر معمولی اجازه میدهد تا داراییها را بدون نیاز به شخص یا نهاد ثالث مبادله کنند.
بازار سازی غیرمتمرکز تنوع بیش از حد در بازار در حقیقت ایجاد سیستمهای تأمین نقدینگی است که هر فردی میتواند در آنها مشارکت داشته باشد. این امر نیاز به واسطه را از بین میبرد و هزینههای معاملات را کاهش میدهد. میدانیم که نقدینگی برای یک فضای معاملاتی پر رونق، ضروری است و نقدینگی پایین منجر به نوسانات بیش از حد در ارزش داراییهای بازار میشود.
نقش بازارگردانی غیرمتمرکز چیست؟
سازندگان بازار خودکار شاخهای پرطرفدار از امور مالی غیرمتمرکز (DeFi) هستند که در زیرمجموعه صرافیهای غیرمتمرکز (DEX) قرار میگیرند. در یک عبارت، بازار سازی غیرمتمرکز شامل عملیات مورد نیاز برای تأمین نقدینگی برای طرفین معاملات است. بر این اساس، نقش بازار گردانان اساساً این است که نقدینگی را تأمین کنند.
بازارسازان خودکار بخشی از صرافیهای غیرمتمرکز (DEX) هستند که برای از بین بردن نیاز به هرگونه واسطه در تجارت داراییهای کریپتو ایجاد شدهاند. AMM ممکن است به عنوان یک نرمافزار کامپیوتری در نظر گرفته شود که تأمین نقدینگی را خودکار میکند. این پروتکلها از قراردادهای هوشمند استفاده میکنند که برنامههای رایانهای خوداجرا هستند که در قالب ریاضیات قیمت توکنهای کریپتو را تعیین میکنند و نقدینگی را ارائه میکنند.
نقدینگی در تجارت به سهولت خرید یا فروش یک کالا اشاره دارد. برای درک بهتر این موضوع مثالی ارائه میکنیم. فرض کنید معاملهگر «الف» میخواهد یک بیتکوین بخرد. صرافی متمرکزی که فروش را مدیریت میکند، مکانیزم خودکاری دارد که یک فروشنده، یعنی معاملهگر «ب» را که آماده فروش بیتکوین با نرخ پیشنهادی معاملهگر «الف» باشد، پیدا میکند.
بازارگردانی خودکار چگونه عمل میکند؟
برای انجام معامله در پروتکل AMM، به معاملهگر دیگری نیاز ندارید. در عوض، ممکن است از یک قرارداد هوشمند برای مبادله استفاده کنید. در نتیجه، معاملات بهجای همتا به همتا، قراردادی هستند. اگر میخواهید یک دارایی رمزنگاریشده را با دیگری مبادله کنید، باید یک استخر نقدینگی مستقل پیدا کنید. همانطور که قبلاً گفته شد، قیمتی را که برای کالایی که میخواهید بخرید یا بفروشید دریافت میکنید، ، یک فرمول ریاضی تعیین میکند. هر کسی میتواند در صورت تحقق شرایط قرارداد هوشمند، ارائهدهنده نقدینگی در AMM شود. در نتیجه، در این مورد، ارائهدهنده نقدینگی باید تعداد مشخصی از توکنهای مورد نظر را در استخر نقدینگی واریز کند. ارائهدهندگان نقدینگی میتوانند در ازای ارائه نقدینگی به پروتکل، کارمزد معاملات در استخر خود را دریافت کنند.
برای ایجاد یک سیستم معاملاتی سیال، صرافیهای متمرکز به معاملهگران ماهر یا مؤسسات مالی برای تأمین نقدینگی برای طرفین معاملات متکی هستند. این شرکتها در قبال درخواستهای معاملهگران عادی، چندین سفارش پیشنهادی ارائه میکنند. این به صرافی کمک میکند تا اطمینان حاصل کند که طرفین معامله برای همه تراکنشها همیشه در دسترس هستند. در این ساختار تأمینکنندگان نقدینگی نقش بازار گردانان را بر عهده میگیرند.
مزیتهای بازارگردانی خودکار و غیرمتمرکز
بازار گردانی خودکار مزایایی را ارائه میدهد که نشاندهندۀ قابلیتهای مختلف امور مالی غیرمتمرکز است. در اینجا به چند مورد از مزایای آنها اشاره میکنیم.
چرا تعداد ارزهای دیجیتال اینقدر زیاد است؟ (بررسی اقتصادی و بازاریابی)
هر فردی که وارد فضای کریپتو می شود خیلی سریع متوجه میشود که کوین های زیاد مختلفی در این فضا موجود هستند. بیت کوین، اتریوم، ریپل، لایت کوین، بیت کوین کش، ترون، کاردانو و غیره. یک سرمایه گذار چگونه تشخیص می دهد که کدام کوین ها را برای سرمایه گذاری انتخاب کند؟
مباحثات زیادی در مورد اینکه چرا متنوع سازی در مورد دارایی های کریپتویی خیلی منطقی نمی باشد، مطرح است که از جمله آنها می توان به تاثیر شبکهای پول اشاره کرد. در این مقاله بحث دیگری در مورد اینکه چرا اضافه کردن آلتکوین ها به یک پورتفوی دارای بیت کوین چندان منطقی نیست، ارائه می شود.
چرا متنوع سازی
دلیل سنتی برای متنوع سازی استفاده بهینه از نسبت ریسک به پاداش می باشد. با خرید ۱۰ سهم مختلف به جای یک سهم چنین به نظر می رسد که می توان از شدت نوسان و اثرات منفی کاست زیرا تخم مرغ ها در سبد های مختلفی پخش شده اند (اشاره به ضرب المثل معروف تخم مرغ های خود را در یک سبد نچینید). هدف تقلیل نوسانات و خطرات برای به حداقل رساندن نسبت ریسک به پاداش می باشد. حوزه کاملی به این کار اختصاص یافته که تئوری پورتفو نامیده می شود، اما اهداف متنوع سازی کاملا واضح هستند: کاهش ریسک ضرر همیشگی و کم کردن نوسانات.
وقتی فردی ۱۰ سهم را برای یک پورتفو انتخاب می کند، این سهام معمولا تعدادی از ضرورت های حداقلی را دارند. به عنوان مثال باید تعدادی از پیش نیاز هایی را که توسط کمسیون بورس و اوراق بهادار ایالات متحده تعیین شده است، دارا باشند که از جمله آنها می توان شفافیت، موجود بودن سابقه آنها برای بازار و مجازات در صورت تقلب در آمار و محاسبات را نام برد. این برای اطمینان حاصل کردن از این است که آنچه در زمان بازاریابی در مورد یک سهم ابراز می شود با واقعیت زیربنایی آن مخصوصا از لحاظ چشم انداز ها و شرایط مالی همنوایی داشته باشد.
متنوع سازی در این فضا ممکن است منطقی باشد زیرا دلیلی برای باور کردن این امر وجود دارد که آنچه توسط شرکت در مورد سهم گفته شده است حداقل به واقعیت نزدیک می باشد. در اینجا ریسک ها و پاداش های دور و بر یک سهم قابل درک است. بنابراین در اینجا خطای ریسک بیش از حد بزرگ نیست و دلایلی وجود دارد که باور کنیم که این شرکت ها حقیقت را می گویند.
داستان یک ارز دیجیتال در برابر حقیقت آن
واقعیت یک ارز دیجیتال ریشه در کد آن دارد که متاسفانه بسیار پیچیده و سخت برای خواندن است و بسیاری از مردم آن را درک نمی کنند. از آنجا که ارز های دیجیتال در حیطه دیجیتال موجود هستند، کد و شبکه ای که آن ارز دیجیتال را ایمن می کند، واقعیت قضیه می باشد. در حالی که توانایی تحلیل واقعیت زیربنایی مهیاست اما برای بسیاری از مردم و حتی توسعه دهنده گان با تجربه نیز عملی نیست که به مطالعه کد زیربنای یک ارز دیجیتال در کمتر از چند ماه بپردازند.
از طرف دیگر، معمولا تبلیغات زیادی در مورد یک ارز دیجیتال موجود است و اینها ماجرا هایی هستند در مورد آنچه که این فناوری زیربنایی می تواند انجام دهد و همچنین کاربرد هایی که از منظر خالقان پروژه می توان متصور بود. اینها اغلب وایت پیپر هایی هستند که ادعا می کنند که جزئیات آن سیستم واقعی را نشان می دهند اما بر خلاف کد سخت گیرانه تعریف نشده اند. این سند سازی قابل درک تر می باشد و اغلب پیش از نوشتن هر گونه کدی بیرون داده می شود.
در زمینه ارز دیجیتال، به دلیل سختی و هزینه زیاد ارزیابی واقعیت زیربنایی، آنچه در بازاریابی گفته می شود به عنوان میان بر مورد استفاده قرار می گیرد. ممکن است افراد کمی به ارزیابی کد بپردازند اما اکثرا از آن چیز هایی که در بازاریابی گفته می شود استفاده می کنند زیرا ارزان تر و آسان تر می باشد.
عدم ارتباط بین داستان بازاریابی و واقعیت
در اینجا این سوال مطرح می شود که آنچه در بازاریابی گفته می شود چه مقدار با واقعیت زیربنایی فاصله دارد؟ در بازار سهام همچنان که قبلا بحث شد، این دو نمی توانند زیاد از هم دور باشند و در این صورت با مجازات جدی مواجه می شوند. در مورد ارز دیجیتال، یک مکانیسم اجرایی برای همنوایی آنچه در بازاریابی گفته می شود با واقعیت زیربنایی وجود ندارد. در عوض، انگیزه تعهد بیش از حد در زمان بازاریابی و تحویل کمتر از حد انتظار در عرصه واقعیت موجود است.
آراسته کردن انچه در مرحله بازاریابی گفته می شود منجر به قیمت بالاتر می شود زیرا بسیاری از افراد از این میان بر برای ارزیابی استفاده می کنند. واقعیت فورا معلوم نمی شود و این سبب می شود که توسعه دهندگان کوین عذر های زیادی برای تاخیر داشته باشند. بنابراین انکار آنچه که در بازاریابی گفته شده است سخت می شود و وعده وعید بیش از حد موقعیت خوبی را برای این توسعه دهندگان فراهم می آورد تا همیشه بگویند که بعدا به این موضوع خواهیم پرداخت. به عبارت دیگر، اغراق در بازاریابی هزینه زیادی ندارد و خریداران زیادی را جذب می کند. در اینجا برعکس بازار سهام برای این اغراق ها مجازاتی وجود ندارد.
تحویل دادن چیزی کمتر از آنچه که تعهد شده است، برگ برنده واضح دیگری برای تیم توسعه دهنده کوین است. وعده هایی که تحویل آنها نیازمند هزینه زیادی می باشد لازم نیست که اصلا تحویل داده شوند. ضمنا آنها از قبل پول را دریافت کرده اند و آنچه که تحویل می دهند لازم نیست هیچ گونه استاندارد فنی را برآورد کند. از انجا که ارزیابی کدی که تحویل می دهند پر هزینه می باشد، بسیاری از مردم تنها به آنچه در بازاریابی گفته شده می چسبند و وارد حیطه واقعیت فنی نمی شوند. این پیاده سازی می توانذ یک آشفتگی به تمام معنا باشد، امنیت بررسی نشده باشد، تستی انجام نگرفته باشد و هیچ کس آنچه را که روی داده تشخیص نمی دهد.
آنچه که ما متوجه شده ایم این است که انگیزه هایی در این فضا برای تعهد بیش از حد و تحویل کمتر از آنچه تعهد شده وجود دارد. پاداشی که در مرحله بازاریابی وعده داده می شود در حد بالایی می باشد و به دلیل اینکه بسیاری از مردم از این استاندارد برای ارزیابی استفاده می کنند، قیمت آینده خیلی خوش بینانه ای را انعکاس می دهد. در نتیجه نسبت ریسک به پاداش بسیار بالاست و از دست دادن همیشگی سرمایه بسیار محتمل است. در چنین محیطی جای تعجب نیست که بسیاری از کلاه برداری ها به شیوه جنون آمیزی راه اندازی شده باشند.
پیامد ها
در حالی که افراد زیادی به جای اینکه متکی بر واقعیت فنی باشند بر آنچه که در بازاریابی گفته می شود اتکا می کنند و در این فضا انگیزه برای تعهد زیاد و تحویل پایین تر از سطح تعهد وجود دارد، آشفتگی و هرج و مرج عظیمی در این صنعت موجود است. بررسی بسیاری از کوین ها به فراسوی آنچه که در بازاریابی در مورد آنها گفته می شود، راه پیدا نمی کند و حتی گاها این مرحله هم انجام نمی گیرد. نتیجه این امر یک هرم اعتماد معکوس بزرگ می باشد که بنیان گذار در کف آن قرار دارد.
حقیقت فنی معمولا تنها توسط تعداد کمی درک می شود و دیگران به آنچه اعتماد می کنند که خالقان پروژه در وایت پیپر ذکر می کنند. در واقع چیزی داستان بازاریابی و واقعیت را مجبور نمی کند که با همدیگر همنوایی داشته باشند و در عوض اطلاعات در مورد کوین مورد نظر از جانب گروه کوچکی از افرادی که آن را ایجاد کرده اند می آید. زی کش ممکن است فناوری جالب شگفت انگیزی داشته باشد اما برای مدت زمانی طولانی جعل می شد. این در حالی است که زی کش یکی از آلت کوین هایی است که مسئولیت پذیری بیشتری دارد و بنابراین تعداد زیادی از آلت کوین های دیگر آسیب پذیری های پنهانی دارند.
این یعنی که اکثر کوین های موجود در این صنعت ریسک بالایی دارند. اکثر آنها امیدی برای رسیدن به آنچه که در بازاریابی ادعا کرده اند ندارند. بسیاری از این پروژه ها سابقه ای در تحویل چیزی ندارند و نسبتا ناشناخته هستند. اگر این کوین ها جزو سهام بودند، به بازار فرابورس فرستاده می شدند و به دلیل حق بیمه ریسک قیمت بسیار پایینی می داشتند. متنوع سازی سهام ناشناخته فرابورس ریسک را کاهش نمی دهد و در اینجا متنوع سازی کلا منتفی است.
بیت کوین چطور؟
شما ممکن است در این موقع بپرسید که آیا بیت کوین هم همین طور است؟ سوال خوبی است و جواب آن خیر می باشد. دلیل این امر این است که بیت کوین توسط هزاران نفر اگر نگوییم ده ها هزار نفر در خلال سال ها با دقت مورد بررسی قرار گرفته است. حتی وقتی که وایت پیپر بیت کوین برای بار اول بیرون داده شد، محیط آن مانند امروز نبود و به نظر چیزی برای سرمایه گذاری نبود. وقتی که بیت کوین راه اندازی شد، افراد کمی در حال مدیریت نود ها و استخراج بودند و واضح است که بیت کوین در آن روز ها با چیز باارزشی ترید نمی شد. انگیزه ای برای تعهد بیش از حد و آراستن بیت کوین در آن زمان موجود نبود. علاوه بر این، وایت پیپر با دقت و درستی بیت کوین را توصیف کرد و محصولی فراتر از حد توصیف شده نیز تحویل داده شد. در حقیقت باید گفت که وایت پیپر بعد از کد نوشته شد.
علاوه بر این، از آنجا که بیت کوین اولین کوین بود، بررسی بسیار دقیق تر و بزرگتری در مورد پایه کد آن صورت گرفت. شاهد واضحی برای این ماجرا این است که خالقان آلت کوین اغلب با بررسی دقیق پایه کد بیت کوین، کوین خود را ایجاد می کنند. علاوه بر این، بیش از ۵۰۰ مشارکت کننده تقاضای تغییرات و اصلاحات خود را ادغام کرده اند و در واقع بیت کوین بزرگترین پروژه متن باز ارز دیجیتال است.
آلت کوینی که از بیت کوین فورک شده باشد چطور است؟
حال ممکن است توجه شما به کوین هایی جلب شود که زیاد از بیت کوین فاصله نگرفته اند. لایت کوین، بیت کوین کش و بیت کوین SV و دیگران اساسا تنظیماتی حساس و کوچک به نسبت پایه کد بیت کوین به عمل آورده اند.
در اینجا دو سوال مطرح می شود. اول اینکه چه تغییراتی به نسبت بیت کوین انجام شده است؟ و دوم اینکه پایه کد چگونه حفظ شده است؟
جواب سوال اول آسان است و تفاوت اصلی این است که آلت کوین متمرکز است. تفاوت فنی در اینجا معمولا خیلی کم است و چنین کوینی ریسک و نوسانات را کاهش نمی دهد و در نتیجه متنوع سازی را منتفی می کند.
سوال دوم مهمتر می باشد. اگر کوین پایه کد را همانند بیت کوین حفظ نکند، پس ریسک بزرگتری مطرح خواهد بود. این ممکن است به شکل یک تیم توسعه کوچک تر، فعالیت توسعه کمتر و یا کیفیت ادغام تقاضا ها برای تغییر و اصلاح خود را نشان دهد. تغییرات به نسبت کد از زمان فورک را می توان ارزیابی کرد تا واقعیت فنی زیربنایی را تعیین کرد. این فرآیندی پر هزینه و کند است و اکثر مردم آن را انجام نمی دهند.
در مورد این آلت کوین های فورک شده باید گفت که کیفیت بدتر می شود و کاهش ریسکی موجود نمی باشد. به عبارت دیگر، این کوین ها را می توان به عنوان بیت کوین های بد تری توصیف کرد که ویژگی های مطلوب تقلیل ریسک و نوسانات را به پورتفو اضافه نمی کنند.
پس چه نوع متنوع سازی منطقی است؟
ما می دانیم که بیت کوین به شیوه های زیادی از آلت کوین ها متفاوت است. اولا بیت کوین غیر متمرکز است و آلت کوین ها چنین نیستند. ثانیا بیت کوین در هنگام ایجاد انگیزه های انحرافی نداشته است در حالی که آلت کوین ها اکثرا چنین نیستند. سوما بیت کوین بزرگترین حجم بازار را دارد.
بنابراین برای هر گونه ورود به این فضا به بیت کوین نیاز است. حال سوال این است که چه چیز دیگری را وارد پورتفوی خود می کنید؟
جواب این است که باید تحقیق خودتان را انجام دهید. داده هایی که موجودند اکثرا مواد بازاریابی هستند، این داده ها پر از اغراق و وعده وعید های دشوار و یا گاها ناممکن هستند. از آنجا که آلت کوین ها همان ریسک فرابورس را دارند، بنابراین بررسی بسیار دقیق تری از بیت کوین برای آنها مورد نیاز است. بنابراین تحقیق واقعی به معنی ارزیابی کد می باشد.
اگر شما ندانید که چگونه کد را بخوانید و یا بد تر اگر کد متن بسته باشد و یا هنوز نوشته نشده باشد، شروع مشکل خواهد بود. واقعیت فنی این ارز را نمی توان تایید کرد.
اگر قادر به خواندن کد باشید اما نخواهید که به آن وقت اختصاص دهید باز هم شروع خوبی نخواهید داشت. اطمینان کافی در مورد چنین کوین هایی وجود ندارد تا بدانیم که فاصله بین مواد بازاریابی و واقعیت زیربنایی زیاد نیست. اتکا بر چیز های دیگری مانند عقاید افراد در تویتر و یوتیوب ممکن است بر اساس مواد بازاریابی جانبدارانه و منافع شخصی افراد باشد نه بر اساس کد. و این الزامی برای همنوایی با واقعیت ندارد.
پس برای اینکه یک ارز دیجیتال واجد شرایط برای سرمایه گذاری شود باید تحقیقات قابل توجه ای را در مورد آن انجام داد. حجم بازار و نقدینگی بسیاری از کوین ها اندک است و چنین دارایی هایی ارزش وقت گذاشتن و تحقیق را ندارند زیرا به احتمال زیاد در نهایت غیر قابل سرمایه گذاری می باشند.
نتیجه گیری
متنوع سازی در ارز های دیجیتال خیلی منطقی نیست. انگیزه برای دور بودن تبلیغات بازاریابی این کوین ها از واقعیت زیربنایی آنها فراهم است و ارزیابی درست هر کوین بسیار پر هزینه است. سرمایه گذاری در آلت کوین ها بدون نگاه کردن کد مانند متنوع سازی در سهام تصادفی فرابورس است بدون اینکه هیچ تحقیقی انجام شود. چنین اقدامی باعث افزایش ریسک و نوسان می شود و آن را تقلیل نمی دهد.
علاوه بر این، با توجه به انگیزه های موجود، نگاه کردن به کد نیز احتمالا اتلاف وقت باشد. به همین خاطر است که حجم بازار فرابورس در مقایسه با NASDAQ یا NYSE اینقدر پایین است.
یکی از ارز های دیجیتال که سرمایه گذاری در آن منطقی است، بیت کوین می باشد زیرا از طریق تولد منحصر به فرد خود واجد شرایط شده است و بعد از گذشت ۱۰ سال از حیات خود هنوز مطرح است و تغییرات و اصلاحاتی در آن اعمال شده است. اضافه کردن بیت کوین به پورتفو جنبه مثبتی است و ریسک و نوسان را کاهش می دهد. اضافه کردن آلت کوین های ناشناخته چنین نیست و بنابراین منطقی به نظر نمی رسد.
دیدگاه شما